اگرچه اجرای «مکانیسم ماشه» فشارهای حداکثری بیسابقهای را بر ایران، بهویژه در عرصههای اقتصادی و بینالمللی وارد میکند و احتمالاً به نوعی نارضایتی اجتماعی را در داخل کشور تشدید سازد، اما از منظر راهبردی و ایدئولوژیک، وجوه مثبتی نیز دارد که نمیتوان از آن چشم پوشید. نخستین وجه، خروج از حالت بلاتکلیفی و دستیابی به شفافیت راهبردی است. برجام سالها در وضعیتی نیمهجان و مبهم قرار داشت؛ ایران تحت شدیدترین تحریمهای آمریکا، در حالیکه واشنگتن از توافق خارج شده بود، ایران همچنان به تعهدات خود عمل میکرد، اما طرف مقابل، بختی کشورهای اروپایی، با وجود عدم خروج رسمی از برجام، عملاً هیچ اقدام مؤثری انجام نمیدادند. اجرای مکانیسم ماشه این وضعیت معلق را پایان بخشید؛ توافق نیمبندی که بخشی از آن با نقض از سوی آمریکا فروپاشیده بود، دیگر ادامه نیافت و زمینه برای اتخاذ راهبردی مستقل، بدون اتکا به وعدههای توخالی غرب، فراهم شد.
دومین جنبه، تقویت گفتمان «اقتصاد مقاومتی» و خوداتکایی است. اجرای این سازوکار، عملاً هر امیدی برای لغو تحریمها در کوتاهمدت و میانمدت از بین میبرد و همین امر بهعنوان فرصتی تحمیلی، برای شتاببخش به سیاستهای خودکفایی میشود. وقتی وقتی درهای مبادلات بینالمللی بهطور کامل بسته میشود، فشار برای تقویت تولید داخلی، توسعه فناوریهای بومی و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی به اوج میرسد. در چنین شرایطی، رهایی از اقتصاد تکمحصولی و نفتمحور ـ که همواره بلای جان اقتصاد ایران بوده ـ محتملتر میشود؛ مسیری که در بلندمدت میتواند استقلال کشور را تحکیم و بنیانهای مقاومت ملی را استوارتر سازد.
نکته سوم، افزایش اتحاد و همبستگی داخلی است. تجربیات تاریخی نشان داده است که هنگامی که یک کشور با تهدیدات خارجی گسترده مواجه میشود، همبستگی ملی در داخل آن افزایش مییابد. با اجرای مکانیسم ماشه، دشمن مشترکی که به نوعی در داخل بر ایران فشار وارد میکرد، بهطور کامل مشهود میشود و اختلافات داخلی، طبیعتاً کمرنگتر خواهد شد. این امر میتواند فضای سیاسی یکدستتری ایجاد کند و قدرت مانور دولت را برای اجرای سیاستها افزایش دهد.
نکته چهارم، افزایش قدرت چانهزنی ایران برای یک توافق جدید است. به هر حال، عدهای معتقدند که با افزایش فشارها و تحریمهای بینالمللی ـ حتی اگر جنگ نیز رخ دهد ـ نهایتاً در پایان هر نوع اعمال خشونت علیه ایران، این دیپلماسی خواهد بود که تکلیف این کلاف سردرگم را روشن میکند. چراکه تجربه نشان داده تحریمهای حداکثری نمیتوانند ایران را وادار به تسلیم کنند و در این وضعیت، اهرم فشاری برای غرب باقی نخواهد ماند. لذا اگر قرار باشد توافقی جدید و قویتر میان ایران و غرب امضا شود، در آن سناریو ایران با دست پرتر، یعنی با دانش فنی و پیشرفتهای هستهای، به میز مذاکره بازخواهد گشت و خواهان امتیازاتی بیشتر نسبت به برجام اولیه خواهد بود.
نکته پنجم، تقویت همکاری با کشورهای روسیه و چین است. اجرای مکانیسم ماشه توسط غرب، به صورت طبیعی ایران را به سوی اردوگاه رقیب، یعنی روسیه و چین، سوق میدهد. این کشورها که خود نیز با تحریمهای غرب مواجه هستند، چنین وضعیتی را فرصتی راهبردی برای تقویت روابط اقتصادی، نظامی و امنیتی با ایران تلقی خواهند کرد. در چنین شرایطی، ایران میتواند با آسودگی بیشتر، به ایجاد شراکتهای بلندمدت با این کشورها بپردازد، بدون آنکه نگران واکنش یا رضایت غرب باشد.
نکته ششم، توجیه تسریع در برنامههای هستهای است. با سقوط نهایی برجام، ایران دیگر ملزم به رعایت هیچیک از محدودیتهای مندرج در توافقنامه پادمان یا برجام نخواهد بود. حتی اگر از NPT خارج نشود ـ که با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری، خروج از NPT در دستور کار نیست و ایران نیز به دنبال ساخت سلاح هستهای نمیباشد ـ اما دست ایران برای پیشبرد برنامههای هستهای به هر شکل که صلاح بداند، کاملاً باز خواهد بود. گرچه فشارهای بینالمللی برای امنیتیسازی پرونده ایران و شکلگیری اجماع جهانی علیه کشور ادامه خواهد یافت و فشارها بیشتر میشود، اجرای مکانیسم ماشه بهنوعی آغاز دورهای جدید برای تقویت بازدارندگی ملی ایران محسوب میگردد.
البته ذکر این جنبههای مثبت ـ که از منظر ایدئولوژیک و سیاسی مطرح شد ـ به معنای نادیده گرفتن هزینههای کمرشکن و واقعی اجرای مکانیسم ماشه نیست. این هزینهها شامل تشدید رکود اقتصادی، تورم افسارگسیخته، افزایش فقر، انزوای بینالمللی و دشوارتر شدن معیشت مردم خواهد بود. با این حال، این مسیری است که ایران انتخاب نکرده است؛ چراکه تمام تلاش خود را برای مذاکره با کشورهای اروپایی و حتی مذاکرات جمعی با حضور آمریکا ـ که در نیویورک اعلام شد ـ اعلام کرداما در نهایت، آمریکاییها و کشورهای اروپایی به جمعبندی اجرای مکانیسم ماشه رسیدند. از این رو، استراتژی جدیدی پیش روی ایران، منطقه و جهان قرار گرفته است که میتواند تنشها را تشدید کند؛ هرچند این موضوع، به توانایی ایران در مدیریت بحران و تبدیل تهدید به فرصت بستگی دارد، تا بتواند آن را به فرصتی تازه برای توسعه کشور بدل کند.
منبع: کافه دیپلمات
ثبت دیدگاه