آیا آمریکا می‌تواند خود را از مداخلات جهانی کنار بکشد؟
  • اردیبهشت 26, 1404 ساعت: ۱۲:۴۶
  • شناسه : 94985
    1
    بحران اخیر هند و پاکستان، ادعای ترامپ درباره کناره‌گیری از نقش «پلیس جهان» را به چالش کشید و بار دیگر آمریکا را به میانه میدان کشاند. در حالی‌که کاخ سفید در ظاهر بر انزواگرایی و اولویت منافع اقتصادی تأکید دارد، اما واقعیت‌های ژئوپلیتیک، از غزه تا اوکراین و ایران، دولت ترامپ را به دخالت‌های ناگزیر و پرتناقض سوق داده است؛ دخالت‌هایی که با مدیریت یک سرمایه‌دار املاک به نام استیو ویتکاف، رنگی از طنز و خطر گرفته‌اند.
    پ
    پ

    کناره‌گیری از نقش «پلیس جهان» به‌مراتب دشوارتر از چیزی‌ست که در ظاهر به نظر می‌رسد. تنش نظامی اخیر میان هند و پاکستان بار دیگر این واقعیت را برجسته کرد. در روزهای آغاز بحران، مقامات ارشد دولت ترامپ واکنشی نشان دادند که به‌طور کامل با دکترین «اول آمریکا» هم‌خوانی داشت.

    از غرور تا اضطرار؛ چرخش ۱۸۰ درجه‌ای کاخ سفید در ۴۸ ساعت

    جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور صراحتاً اعلام کرد که ایالات متحده قصد مداخله در مناقشه‌ای را ندارد که «اساساً به ما ربطی ندارد». او تأکید کرد: «ما نمی‌توانیم این کشورها را کنترل کنیم… نه می‌توانیم به هندی‌ها بگوییم سلاح زمین بگذارند، نه به پاکستانی‌ها.» دونالد ترامپ نیز با لحنی دوپهلو، تنها گفت: «آن‌ها به‌نحوی از پس ماجرا برمی‌آیند.»

    اما این بی‌اعتنایی متکبرانه چندان دوام نیاورد. با بالا گرفتن درگیری‌ها میان هند و پاکستان و تهدیدهای آشکاری که از سوی اسلام‌آباد درباره احتمال به‌کارگیری سلاح هسته‌ای شنیده می‌شد، واشنگتن بلافاصله به تکاپو افتاد. مقامات ارشد آمریکایی از جمله جی‌دی ونس، فوراً وارد تماس‌های تلفنی شدند تا از گسترش بحران جلوگیری کنند. با اعلام آتش‌بس، دونالد ترامپ بی‌درنگ آن را به نام خود ثبت کرد؛ رفتاری که از او بعید نیست. هرچند نقش دقیق آمریکا در شکل‌گیری این توافق همچنان مبهم است و تردیدهایی جدی درباره دوام آن وجود دارد، اما این بحران بار دیگر آن حقیقت آشنا را به یاد آورد: همان جمله معروف مادلین آلبرایت که می‌گفت، آمریکا «ملت غیرقابل جایگزین» است.

    مادلین آلبرایت، وزیر خارجه دوران بیل کلینتون، نماد همان جهان‌گرایی لیبرالی است که حلقه «اول آمریکا» پیرامون ترامپ آشکارا از آن متنفرند. با این‌حال، برخی ناظران معتقدند رسیدن ترامپ و ونس به همان جایگاهی که آلبرایت برای آمریکا قائل بود، نه‌تنها تناقض‌آمیز، بلکه نوعی سرنوشت محتوم است. آن‌ها زمام یک ابرقدرت را در دست دارند و همان‌طور که رابرت کیگن، نظریه‌پرداز برجسته سیاست خارجی یادآور شده: «ابرقدرت‌ها بازنشسته نمی‌شوند.» شاید اگر ترامپ و ونس بر غرایز انزواطلبانه اولیه خود اصرار می‌ورزیدند و در برابر درگیری هند و پاکستان بی‌طرف می‌ماندند، آسیب مستقیمی متوجه آمریکا نمی‌شد. اما واقعیت این است که در نهایت، آن‌ها ریسک چنین بی‌تفاوتی را نپذیرفتند.

    غزه زیر آتش، کاخ سفید در سکوت؛ این همان صلح وعده‌داده‌شده است؟

    این‌که آیا ترامپ و اطرافیانش واقعاً خواهان «بازنشستگی» از جایگاه رهبری جهانی هستند، یا تنها به‌دنبال بازتعریف شیوه بهره‌برداری از قدرت آمریکا به سبک خودشان، هنوز مشخص نیست. گاه از شستن دست‌ها از منازعات پرهزینه خارجی سخن می‌گویند و گاه تمام نگاه‌شان معطوف به منافع اقتصادی آمریکاست. حلقه‌ای که پیرامون جی‌دی ونس شکل گرفته و خود را «محدودکننده» می‌نامد، به‌ویژه خود را صادقانه صلح‌طلب می‌داند؛ با وجود تهدیدهایی که از سوی دولت متبوع‌شان علیه گرینلند و پاناما مطرح شده است. اما وقتی پای خود ترامپ به میان می‌آید، تصویر ذهنی او از خود به‌عنوان «استاد معامله» فراتر از معاملات تجاری می‌رود و جنگ و صلح را نیز در بر می‌گیرد.

    رئیس‌جمهور هفته گذشته سرانجام فرصتی یافت تا در حوزه توافق‌های تجاری و صلح‌آمیز، برای خود دستاوردی رقم بزند. در جنگ تجاری‌ای که خود آغازگرش بود، آمریکا و بریتانیا به آتش‌بس رسیدند. هم‌زمان، در جنوب آسیا نیز تبادل مرگبار حملات میان پاکستان و هند متوقف شد. اما همان‌طور که در تجارت، موفقیت یک قرارداد لزوماً به معنای الگویی پایدار نیست، در دیپلماسی نیز این پرسش باقی است: آیا این توافق‌های اخیر صرفاً نمونه‌هایی استثنایی بودند یا آن‌طور که ترامپ ادعا می‌کند، واقعاً دارد خود را به‌عنوان «استاد معامله‌گری» تثبیت می‌کند؟

    تا اینجا، فارغ از هیاهو و نمایش‌های تبلیغاتی، دولت ترامپ در زمینه دستیابی به توافق‌های پایدار صلح، دستاورد چشمگیری نداشته است. آتش‌بس در غزه که در ژانویه با میانجی‌گری آمریکا برقرار شد، از هم پاشیده است. به‌نظر می‌رسد دولت اسرائیل خود را در جنگ غزه صاحب اختیار تام می‌داند؛ تا جایی که حتی از ورود غذا و کمک‌های بشردوستانه نیز به این منطقه جلوگیری می‌کند. ترامپ ممکن است تلاش کند در جریان سفر به خاورمیانه، بار دیگر طرحی برای صلح در غزه ارائه دهد؛ اما در حالی‌که اوضاع میدانی روز به روز بحرانی‌تر می‌شود، احتمال موفقیت چنین ابتکاری بسیار اندک به نظر می‌رسد.

    کاخ سفید یا اتاق بنگاه؟ استیو ویتکاف، مذاکره‌کننده بحران‌های جهانی!

    در خلیج فارس، چالش ایران یکی از گره‌گاه‌های اصلی پیش روی ترامپ است. اسرائیل با تمام توان برای جلب حمایت آمریکا از حمله نظامی به برنامه هسته‌ای ایران فشار می‌آورد، در حالی‌که واشنگتن به‌طور هم‌زمان در حال مذاکره برای رسیدن به توافقی هسته‌ای با تهران است. اکنون پرسش کلیدی در سیاست خارجی دولت ترامپ این است که آیا باید چراغ سبز اقدام نظامی اسرائیل که تقریباً به‌طور حتم پای آمریکا را نیز به جنگ باز خواهد کرد داده شود یا نه. در این میدان، به‌نظر می‌رسد جناح «محدودکننده‌ها» به رهبری جی‌دی ونس، در مخالفت با مداخله نظامی، دست بالا را پیدا کرده‌اند. اخراج مایک والتز، مشاور امنیت ملی با گرایش‌های تندرو، به‌عنوان ضربه‌ای سیاسی به دولت نتانیاهو تلقی شد. با این‌حال، ایده حمله به ایران همچنان مانند آونگی بازمی‌گردد. یکی از چهره‌های سرشناس این جناح می‌گوید: «من دوشنبه‌ها را روز جلوگیری از جنگ با ایران می‌نامم—چون هر هفته، همین‌جا شروع می‌شود.»

    و در کنار همه این‌ها، تلاش‌ها برای میانجی‌گری در آتش‌بس میان روسیه و اوکراین نیز ادامه دارد. اما بار دیگر، دولت ترامپ با واقعیت‌های طاقت‌فرسای دیپلماسی روبه‌رو شده است. هفته گذشته در واشنگتن، جی‌دی ونس با لحنی گلایه‌آمیز از دشواری روند مذاکرات سخن می‌گفت: به‌گفته او، نمایندگان اوکراین و روسیه دست‌کم نیم‌ساعت ابتدایی هر گفت‌وگو را صرف بازخوانی زخم‌های کهنه و شکایت‌های دیرینه از یکدیگر می‌کنند؛ روالی که هرگونه پیشرفت را به تأخیر می‌اندازد.

    مذاکره‌کننده اصلی ترامپ کسی نیست جز استیو ویتکاف، سرمایه‌دار مشهور حوزه املاک و مستغلات؛ فردی که به‌طرزی عجیب مأموریت یافته به‌طور هم‌زمان به جنگ روسیه و اوکراین پایان دهد، پرونده هسته‌ای ایران را سامان دهد و صلح را به غزه بازگرداند. اگر پنج دقیقه وقت خالی پیدا کند، شاید حل بحران کشمیر را هم به او بسپارند. و اگر تصور می‌شود که سبد سیاست خارجی دولت ترامپ هنوز بیش از حد سنگین نشده، برخی ناظران نزدیک هشدار می‌دهند که چین نیز ممکن است در حال تدارک اقدامی نظامی علیه تایوان باشد.

    در مواجهه با این حجم از بحران‌ها و بیگانگان پردردسر، وسوسه‌ای آشکار برای ترامپ وجود دارد: چشم‌پوشی کامل از دنیای بیرون و اتکا به همان «اقیانوس بزرگ و زیبا» که به‌زعم او می‌تواند امنیت آمریکا را تضمین کند. اما چنان‌که رخدادهای هفته گذشته در آسیای جنوبی به‌روشنی نشان داد؛ چنین انزوایی به‌مراتب دشوارتر از چیزی‌ست که در سخن می‌نماید.

    منبع: فرارو‌به نقل از فایننشال تایمز

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.