یوسی مکلبرگ در نشریه اینترنتی اخبار دنیای عرب نوشت: در جنگ چندجانبه و چندجبههای که اسرائیل در ماههای اخیر درگیر آن بوده، تاکنون توجه بینالمللی بیشتر به سمت نوار غزه وبعدتر هم به طور فزایندهای به جنگ صهیونیستها با حزبالله لبنان معطوف بوده است. در این میان در هنگامه تنشها و درگیریها، توجه چندانی به کرانه باختری نشده است- و این در حالی است که همین پارسال نگرانی اصلی دنیا این بود که شاید کرانه باختری- به جای غزه- به صحنه اصلی درگیری بین اسرائیل و فلسطینیها تبدیل شود.
این ترسها و نگرانیها بیشتر ریشه در تصمیم فاجعهبار اسرائیل داشت که به طور ناگهانی تصمیم گرفته بود بخش قابل توجهی از منابع و نیروهای نظامی خود را از مرز غزه به کرانه باختری منتقل کند؛ که البته در روز هفتم اکتبر کاملا غافلگیر شد. ولی به هر حال [و به رغم اتفاقاتی که در غزه و بعد هم لبنان رخ داده] احتمال وقوع یک انتفاضه تمام و کمال در کرانه باختری جدی و واقعی است و البته خطر این رویداد [برای اسرائیل] به سرعت در حال افزایش است.
طی دو دهه اخیر، بهرغم برخی ویژگیهای مشترک، یک سری تفاوتهای اساسی در ماهیت درگیری اسرائیل و فلسطین در غزه و کرانه باختری به وجود آمده- که البته درگیریهای هر دو مورد غزه و کرانه باختری نیز در نهایت به خونریزی منجر شده است.
غزه، پس از جدایی غیررسمی از اسرائیل در سال ۲۰۰۵، به دلیل این که شهرکنشینان یهودی حضوری در آنجا نداشتند، در نتیجه شاهد هیچ اصطکاکی نیز بین غیرنظامیان عرب و یهودی نبوده است. با این حال، این شهر در این سالها تحت نوعی محاصره شدید و تقریباً کامل قرار داشت که باعث میشد رفتوآمد افراد و کالاها- از جمله برای اساسیترین نیازهای انسانی- به شدت محدود شود و همین هم مردم غزه را فقیر و ناامید کرد.
در کرانه باختری، اما، نه وضعیت اقتصادی و نه محدودیتهای رفتوآمد و جابهجایی افراد، هیچگاه به اندازه غزه وخیم نبوده؛ با این حال فلسطینیها هنوز در آنجا هم تحت اشغال خشن و ظالمانه اسرائیل زندگی میکنند. و البته مردم این منطقه برخلاف غزه در معرض توسعه مستمر شهرکها، مصادره فزاینده زمینهای خود و پدیده فزاینده تروریسم شهرکنشینها نیز هستند- که بدون مجازات و حتی با حمایت فعال یا ضمنی ارتش اسرائیل انجام میشود.
[اینها همه] ناامیدی را در میان مردم به دلیل نبود امنیت، مشکلات اقتصادی فزاینده و البته فقدان هرگونه افق و چشمانداز سیاسی برای رسیدن به صلح زیاد و گسترده کرده است. به این مسائل میتوان ناکارآمدی تشکیلات خودگردان فلسطین را نیز اضافه کرد. تازه اینها علاوه بر کاهش مشروعیت تشکیلات خودگردان است- که آخرین بار در سال ۲۰۰۶ در معرض صندوقهای رای و آرای مردم قرار گرفته است.
در نتیجه این شرایط، در این چند وقت اخیر اصطکاک و درگیریهای زیادی بین اسرائیل و فلسطینیها در کرانه باختری پیش آمده است که نمود آن را عمدتاً میتوان در ظهور گروههای شبهنظامی جدیدی دید که تلاش نیروهای امنیتی اسرائیل برای از بین بردن آنها دشواریهای زیادی برای زندگی مردم به وجود میآورد. در این زمینه غیرنظامیان بسیاری را میتوان مثال زد که چه به معنای واقعی و چه مجازی در تبادل آتش متقابل گرفتار میشوند.
بر اساس آماری که هفته گذشته توسط وزارت بهداشت تشکیلات خودگردان منتشر شده؛ بعد از ماجراهای هفتم اکتبر حداقل ۷۱۶ فلسطینی- از جمله ۱۶۰ کودک- توسط ارتش اسرائیل یا حملات شهرکنشینان کشته و البته دستکم ۵۷۵۰ نفر نیز زخمی شدهاند. این البته تمامی آمار و ارقام موجود نیست؛ و در کنار آن، بازداشت نزدیک به ۱۰۰۰۰ فلسطینی نیز به همان اندازه شگفتانگیز میتواند باشد. شگفتانگیزتر هم این که این متهمان در بسیاری از موارد در قبال اتهاماتی که مطرح میشود، حتی اجازه دسترسی به کمک حقوقی را هم به دست نمیآورند- که این موضوع به خوبی نشان میدهد که حداقل استانداردهای حقوقی بینالمللی نیز در این زمینه رعایت نمیشود.
این ناامیدی و بیچارگی که عمدتاً در شمال کرانه باختری موج میزند؛ در طول دو سال گذشته منجر به تشکیل یک سری گروههای شبهنظامی در میان جوانان شده- که وابستگی آشکار چندانی به گروههای سنتیتری مانند فتح و حماس هم ندارند. این گروههای جوان که اسرائیل آنها را «کوچک، سازماننیافته، پراکنده، (و) فاقد یک برنامه سیاسی روشن» توصیف کرده؛ به همین دلایل هم از دیدگاه اسرائیل خطرناکتر قلمداد میشوند، زیرا پیشبینیناپذیرتر هستند!
منبع: شفقنا
ثبت دیدگاه