کارائیب، منطقهای که همواره با آفتاب داغ و سواحل زیبا شناخته میشود، این روزها شاهد تنشآفرینی با اهداف پنهان و آشکار از سوی آمریکا علیه ونزوئلا است.
در یک سوی میدان، شاهد نمایش قدرت نظامی آمریکا هستیم که «دونالد ترامپ» رئیسجمهوی این کشور، هدف ادعایی از آن را مبارزه با کارتلهای مواد مخدر اعلام کرده است و در سوی دیگر، ونزوئلا که خود را در معرض تهدیدی جدی و مستقیم میبیند؛ به گفته «نیکلاس مادورو» رئیسجمهوری این کشور، این «بزرگترین تهدید این قاره است که ونزوئلا در یک قرن اخیر» با آن مواجه بوده است.
پرسش کلیدی که اکنون مطرح میشود این است که ریشه این تقابل چیست و چرا این درگیری احتمالی حساسیتآمیز در کارائیب، اهمیت جهانی پیدا کرده است؟
آمریکا در پوشش «جنگ مواد مخدر»، نسبت به استقرار هشت کشتی جنگی، یکهزار و ۲۰۰ موشک، یک زیردریایی هستهای، سه ناوشکن با حدود چهار هزار و ۵۰۰ سرباز از جمله ۲ هزار و ۲۰۰ تفنگدار دریایی در جنوب کارائیب اقدام کرده است. کارتل «لوس سولس» (کارتل خورشیدها) را با دولت مادورو مرتبط دانسته و پاداش برای اطلاعاتی که به دستگیری وی منجر شود را از ۲۵ میلیون دلار به ۵۰ میلیون دلار افزایش داده است. کارتل سولس، به منزله بهانهای ساختگی است که ونزوئلا و کلمبیا به طور کلی وجود آن را رد کردهاند.
مجموعه اقدامات تحریکآمیزی که از هدفی فراتر از مبارزه با مواد مخدر پرده برمیدارد. صفبندی بیسابقه نظامیان آمریکایی پشت دروازههای کاراکاس را باید بخشی از استراتژی بزرگتر برای بیثباتسازی، دخالت در امور داخلی و ایجاد خلا قدرت در این کشور آمریکای جنوبی دانست.
ترامپ پس از شکست راهبرد فشار حداکثری علیه کاراکاس و تحمیل یک رئیسجمهوری خود خوانده و دستنشانده در دوره نخست ریاست جمهوری خود در این کشور آمریکای لاتین، تلاش کرد تا از طریق مذاکرات معاملهگرایانه با دولت مادورو، تداوم دسترسی به منابع نفتی این کشور را تحت فشارهای داخلی تضمین کند؛ اما در حدود ۱۰ روز اخیر تیم ترامپ با تهدید نظامی، ونزوئلا را تحت فشار قرار داده است. تحریمهای آمریکا و تلاش برای محدود کردن صادرات نفت ونزوئلا، لایه دیگری از این تقابل را تشکیل میدهد که تهدید به حمله نظامی در ادامه آنها قابل ارزیابی است.
فشاری که تا کنون و تا لحظه نگارش این یادداشت، بیش از تهدیدی نظامی، عملیاتی روانی با هدف ارعاب کاراکاس و مجرم جلوه دادن دولت مادورو برای توجیه هر گونه اقدام و در صورت امکان، فعال کردن فعالیتهای مخفیانه بوده است. در این چارچوب، آمریکا با ایجاد گمانهزنیها در مورد یک عملیات نظامی دریایی قریبالوقوع، به دنبال تقویت این روایت بوده است که ونزوئلا «تهدیدی» برای امنیت ایالات متحده است.
ترامپ با چشمداشت به کشور دارنده بزرگترین ذخایر نفت جهان، با به رخ کشیدن قدرت نظامی آمریکا تلاش کرده تا با در تنگنا قرار دادن دولت مادورو، شرایط برای تحرکات نیروهای اپوزیسیون و تقویت صداهای مخالف را نیز فراهم کند.
نکته حائز اهمیت اینکه حتی در این مورد میان مخالفان دولت ونزوئلا اجماعی وجود ندارد و بخش بزرگی از آنها مخالف تسلیم کردن کاراکاس از طریق حمله نظامی هستند؛ چنان که «انریکه کاپریلس» یکی از رهبران اپوزیسیون ونزوئلا به تازگی در گفتوگو با بیبیسی تاکید کرد: اکثریت کسانی که از حمله نظامی آمریکا حمایت میکنند، حتی در ونزوئلا زندگی نمیکنند؛ آنها درک درستی از پیامدهای جنگ ندارند.
نگاه به این درگیری از لنزی بالاتر و در چارچوب تحولات جهانی، انگیزهها برای برافروختن آتش جنگ در آمریکای لاتین، و نه فقط ونزوئلا، از سوی ترامپی است که خود را مستحق دریافت جایزه صلح نوبل میداند. به استهزا گرفتن معنای صلح از سوی ترامپ، با اقدام نظامی علیه آمریکای لاتینی است که خود را به عنوان «منطقه صلح» تعریف کرده است.
اهمیت این قائله و در نظر گرفتن این آرایش جنگی علیه کل آمریکای لاتین و نه فقط ونزوئلا به ویژه زمانی برجسته میشود که گفتمان رهبران این منطقه با وجود اختلافنظرهای سیاسی قبلی، بر هشدارها نسبت به این تهدید متمرکز میشود. به بیان دقیقتر، در روزهای اخیر شاهد هستیم که پس از درگیری دیپلماتیک میان ونزوئلا و کشورهایی همچون برزیل و کلمبیا، به دنبال انتخابات ریاست جمهوری در این کشور و انتخاب مجدد مادورو، دولتهای برازیلیا و بوگوتا در کنار دولت کاراکاس قرار گرفتهاند. دفاع از حاکمیت ملی در برابر تجاوز خارجی و حلوفصل هر گونه چالش منطقهای از مسیر همگرایی، نکته کلیدی است که موجب وحدت بیش از پیشِ آمریکای لاتین در عین متکثر بودن آن شده است.
صفبندی سربازان آمریکایی نشان میدهد که دکترین مونرو به عنوان آموزه کوتاه کردن دست هر گونه قدرت خارجی از به اصطلاح «حیاط خلوت» آمریکا، بیش از هر زمانی در سیاستهای کاخ سفیدی که در تسخیر ترامپ است، حاکم است. بنابراین، فراتر از روابط دوجانبه واشنگتن- کاراکاس، تنشهای اخیر باید در چارچوب تحولات جهانی و انگیزه ترامپ برای «بزرگ کردن دوباره آمریکا» ارزیابی شود. گسترش و تقویت دامنه روابط ونزوئلا با کشورهایی همچون روسیه، چین و ایران، از قطعات مهم این پازل است که هرگز به مذاق «مارکو روبیو» وزیر امور خارجه آمریکا (بازیگر کلیدی تیم ترامپ در برخورد با آمریکای لاتین، به ویژه ونزوئلا) خوش نیامده است.
بنابراین، این درگیری احتمالی نباید درگیری صرفا آمریکا و ونزوئلا در نظر گرفته شود و اینطور به نظر میرسد که این سرزمین احتمالا صحنه جدیدی از جنگ قدرتها خواهد بود. ابراز همبستگی روسیه و چین با ونزوئلا در برابر تجاوز خارجی و اعلام «حمایت کامل» مسکو از کاراکاس، از رویدادهای تعیینکنندهای است که بیتردید مورد رصد آمریکا قرار داشته و در سرنوشت این تنش بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
وضعیت این روزهای کارائیب، پرسشهای مهمی را درباره آینده امنیتی و سیاسی منطقه آمریکای لاتین و همچنین نقش قدرتهای جهانی مطرح میکند. تهدید نظامی آمریکا علیه ونزوئلا را میبایست پدیدهای در ادامه روندهای جهانی مورد توجه قرار داد که پیامدهای آن، در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی قابل بررسی و ارزیابی است. تقابل بین آمریکا و ونزوئلا، سناریویی پیچیده از سیاست، امنیت و منافع ملی است و اینکه این تنشها به رویارویی مستقیم منجر خواهد شد، یا دیپلماسی و مذاکره راهگشا خواهد بود، به نحوه پاسخ و میزان مقاومت ونزوئلا، ایجاد جبهه متحد کشورهای همسایه آمریکای لاتینی در برابر نظام سلطه و نقشآفرینی بازیگران کلیدی همچون روسیه و چین بستگی خواهد داشت
منبع: ایرنا
ثبت دیدگاه