این مرکز رسانهای اروپایی نوشت که ایالات متحده در ظاهر همچنان یک ابرقدرت بلامنازع جهانی است که رئیسجمهور آن در آسیا قراردادهای تجاری امضا میکند، در خاورمیانه برای ساخت نظم جدید تلاش دارد، ناوگانهای خود را به آمریکای لاتین میفرستد و حضور نظامی و اقتصادیاش همچنان نمایشدهنده قدرتی بزرگ است. اما پشت این نمایشهای پرزرقوبرق، این حقیقت عمیقتر پنهان است که شکاف رو به گسترشی میان تصویر قدرت آمریکا و توان واقعی آن برای حکمرانی وجود دارد.
این تضاد در سالهای اخیر -بهخصوص پس از تعطیلی بیسابقه دولت فدرال که طولانیترین تعطیلی در تاریخ این کشور بود- بیش از پیش آشکار شده است. این تعطیلی نه نتیجه یک دعوای موقت حزبی، بلکه نشانهای آشکار از فرسایش ظرفیت حکمرانی در ایالات متحده محسوب میشود. اگرچه دولت دوباره بازگشایی شد، اما تَرَکهای ساختاری همچنان برقرار هستند.
طبق این تحلیل، در حالی که «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا با شعار «بازگرداندن عظمت آمریکا» در صحنه ظاهر شده است اما ساختارهایی که باید این عظمت را خلق کنند اکنون گرفتار بیاعتمادی داخلی، کمبود بودجه و آشفتگی نهادی هستند. این وضعیت باعث شده سیاست خارجی آمریکا بیش از آنکه بر استراتژی عمیق متکی باشد، به بحرانسازی تاکتیکی وابسته شود. نمونه آن سفر طولانی ترامپ به جنوبشرقی آسیا در اکتبر ۲۰۲۵ (مهرماه) بود که با امضای قراردادهای تجاری با تایلند، مالزی، کامبوج، ویتنام و توافق آتشبس یکساله با چین همراه شد. این دستاوردها در ظاهر موفقیتآمیز هستند، اما بیشتر به «تنفس مصنوعی» شباهت دارند تا نشانهای از احیای واقعی رهبری اقتصادی آمریکا.
این گزارش تصریح دارد: چین همچنان برتری خود را در بخشهای کلیدی—از داروسازی و نیمههادیها تا باتریهای لیتیومی—تحکیم میکند. آتشبس یکساله شاید فشار سیاسی داخلی را کاهش دهد و با عناوین دلگرمکننده برای ترامپ همراه باشد ولی ساختار رقابت چین و آمریکا را تغییر نمیدهد.
مدرن دیپلماسی تهدیدهای اخیر ترامپ علیه ونزوئلا، کلمبیا و حتی نیجریه را «دکترین نمایش» توصیف کرد که از تهدیدهای رسانهای، ژستهای نظامی و فقدان استراتژی پایدار بهره میبرد ولی انعکاسی از اضطراب عمیق آمریکا هستند.
طبق این تحلیل، «واشنگتن بیش از پیش برای پوشاندن ضعف فزاینده قدرت نرم خود، به نمایش قدرت سخت تکیه میکند. اما در عمل، این نمایشها بیشتر سردرگمی را آشکار میکنند تا اقتدار.»
سفر «احمد الشرع» رئیسجمهور سوریه هم نشان داد واشنگتن برای حفظ نفوذ در خاورمیانه تلاش میکند. ترامپ قصد داشت این دیدار را بهعنوان «آغاز دوره ثبات جدید» معرفی کند، اما مشکلات اصلی همچنان حلنشده باقی ماندند. لغو تحریمها علیه سوریه به کنگرهای بستگی دارد که هنوز تحتتأثیر پیامدهای تعطیلی دولت است؛ ضمن آنکه توافقهای امنیتی پیشنهادی درباره دسترسی به پایگاه دمشق هم پشتوانه نهادی ندارند و ساختار امنیت ملی آمریکا که بهدلیل کاهش بودجه ضعیف شده، قادر به پیگیری همزمان چند ابتکار جدی نیست.
در همین حین، سفر «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان به واشنگتن بیشتر ماهیت اقتصادی و فناوری به خود گرفت و اکنون شعار «عادیسازی با اسرائیل» توخالیتر از هر زمان دیگر شده که در عمل فاقد معناست. حتی طرح ۲۰ بندی ترامپ برای نیروی بینالمللی در غزه نیز تنها روی کاغذ باقی مانده است زیرا نه اجماع داخلی دارد و نه منابع مالی کافی.
در واقع ترامپ با کاهش بوروکراسی امنیت ملی، ابزارهای قدرت آمریکا یعنی دیپلماسی، تحلیل اطلاعاتی و ائتلافسازی را ضعیف کرده است. امروز سیاست خارجی آمریکا نه به دلیل فشار خارجی، بلکه بهدلیل نابسامانیهای داخلی محدود شده است.
بخش پایانی مقاله مدرن دیپلماسی تاکید دارد: تناقض میان «وعده عظمت» و «واقعیت زوال» هر روز آشکارتر میشود. بحران حکمرانی در واشنگتن اکنون به بحران ژئوپولیتیک تبدیل شده است، بحرانی که در آن، قدرتهایی از پکن تا تهران، نه با هژمونی آمریکا، بلکه با ناپایداری آمریکا روبهرو هستند. جهان منتظر بازگشت آمریکا نیست؛ نظم بینالمللی به راه خود ادامه میدهد. امروز بیش از هر زمان دیگری، تناقضی بنیادین آشکار شده است «قدرتی که میکوشد نظم جهانی بسازد، اما در حفظ نظم در خانه خود درمانده است.»
منبع: ایرنا





ثبت دیدگاه