«اگر قرار است برنامه دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده برای غزه پایدار بماند، این کشور به یک استراتژی جدید در قبال ایران نیاز دارد.»
چتم هاوس در نوشتاری تفصیلی درباره نقاط ضعف استراتژی واشنگتن در قبال تهران مینویسد: دستاورد رئیسجمهور در برقراری آتشبس در غزه قابل استقبال است اما بدون تعامل دیپلماتیک، این روند میتواند با اختلالهایی روبه رو شود.
دستاورد دونالد ترامپ در اجرای فاز اولیه برنامه بیستمادهای خود، گامی مهم و اولیه در جهت پایان دادن به جنگ غزه محسوب میشود. توانایی او در متمرکز کردن انرژی سیاسی بر این بحران، بهویژه در تأمین توافق بر سر آزادی اسرای دو طرف و همچنین واداشتن هر دو طرف به برداشتن گامهای اولیه برای آتشبس، تعیینکننده بوده است.
با این حال، این تنها آغاز کار است. مسائل حیاتی مانند اداره غزه، موضوع خلع سلاح حماس و در نهایت مسیر رسیدن به تشکیل دولت فلسطینی همچنان حلنشده باقی ماندهاند. این مسائل تعیین خواهند کرد که آیا این توافق میتواند در بلندمدت پایدار بماند یا خیر.
با این حال، برای دستیابی به موفقیتی پایدارتر، دولت ترامپ باید دامنه دیپلماسی خود را گسترش دهد. این دولت نمیتواند تلاشهای خود را تنها به مسیر اسرائیلی-فلسطینی محدود کند. بنبست با ایران، که از زمان جنگ دوازدهروزه ژوئن متوقف شده، اکنون بر هر تلاشی برای دستیابی به صلح منطقهای گسترده سایه افکنده است.
تصمیم فرانسه، آلمان و بریتانیا برای بازگرداندن تحریمهای فوری سازمان ملل در اواخر سپتامبر، انزوای ایران را عمیقتر کرده است. اگر واشنگتن به نادیده گرفتن این موضوع ادامه دهد، شانس تثبیت صلحی پایدار کاهش خواهد یافت.
رئیسجمهورایالات متحده هفته گذشته به این واقعیت اعتراف کرد و گفت: «آنها [دولت ایران] قرار بود ظرف یک ماه به سلاح هستهای دست یابند. حالا آنها میتوانند دوباره این عملیات را آغاز کنند، اما امیدوارم این کار را نکنند، زیرا اگر این کار را انجام دهند، ما باید آن را هم مدیریت کنیم.»
ترامپ دعوتی از تهران برای حضور در اجلاس شرمالشیخ درباره غزه ارسال کرد که تهران آن را رد کرد.
نویسنده این مطلب در ادامه با طرح ادعای تکراری تضعیف ایران پس از تحولات هفت اکتبر ۲۰۲۳ ادعا میکند که ایران از نظر استراتژیک در تنگنا قرار گرفته و فضای مانور آن محدود شده است.
در ادامه این بخش به تاثیر تحریمهای حداکثری ایالات متحده بر اقتصاد ایران هم اشاره شده و ادعا شده که وضعیت اقتصادی ایران از حیث ارزش پول و تورم رو به وخامت رفته است.
نویسنده با اشاره به عملیاتهای اسرائیل در نوار غزه، لبنان، سوریه، یمن و ایران و طرح ادعای تضعیف محور مقاومت مینویسد:این تحولات منطقهای باید فرصتی برای ایالات متحده فراهم کند. اما تاکنون، دولت ترامپ رویکرد خود را به اقدام نظامی ژوئن و گزینه پیشفرض ادامه تحریمهای حداکثری محدود کرده است. این دولت هنوز مسیر دیپلماتیک روشنی برای تعیین جایگاه ایران در نظم منطقهای ارائه نکرده است. این یک مشکل است. جلوگیری از تشدید تنش در منطقه به یک ابتکار دیپلماتیک روشن که درگیرنده نقش ایران باشد، نیاز دارد.
وی همچنین پیش بینی میکند که تهران با مشاهده تداوم این وضعیت به سمت بازسازی برنامه هستهای خود، احیای روابط قدیمی در منطقه حرکت کند. نویسنده در این خصوص مینویسد: تهران در حال حاضر به دنبال بازسازی بازدارندگی و تقویت دفاع هوایی خود برای آمادگی در برابر رویارویی احتمالی بعدی با اسرائیل است.
رویکرد اروپا نیز فضای دیپلماتیک را پیچیدهتر کرده است. تصمیم تروئیکای اروپایی برای بازگرداندن تحریمها قرار بود ایران را تحت فشار قرار دهد تا با دولت ترامپ وارد گفتوگو شود.
اما این رویکرد نتیجه معکوس داد، اعتماد بین تهران و پایتختهای اروپایی را عمیقتر کرد و تروئیکای اروپایی را بدون استراتژی روشن رها کرد. با اعمال تحریمهای فوری، آنها هم اهرم فشار و هم برنامهای منسجم برای تعامل مجدد با ایران یا میانجیگری بین واشنگتن و تهران ندارند.
اختلافات داخلی نیز موقعیت آنها را تضعیف کرده است. بدون رهبری ایالات متحده، سیاست تحریمهای اروپا در معرض بیربط شدن قرار دارد.
نویسنده در ادامه با اشاره به اینکه بحث در ایالات متحده درباره سیاست ایران دوجناحی و سیاسی شده است، مینویسد: دولت رئیسجمهور ترامپ همچنان در مورد هدف واقعی خود دچار اختلاف است: تغییر رژیم، مهار هستهای، یا ادغام ایران در نظم منطقهای. هر یک از این اهداف ابزارهای کاملاً متفاوتی را میطلبد و بدون اجماع، واشنگتن در معرض خطر ارسال سیگنالهای متناقض است که چرخه این بحران را در حرکت نگه میدارد.
نویسنده در ادامه با طرح پیشنهادهایی به دولت آمریکا مینویسد: خطوط کلی یک رویکرد جامعتر از قبل قابل مشاهده است. واشنگتن باید بازدارندگی نظامی خود را با یک چارچوب دیپلماتیک معتبر ترکیب کند که محدودیتهایی بر برنامه هستهای ایران اعمال کند و در صورت پایبندی تهران، فضایی برای تخفیف اقتصادی جدی باز کند. همچنین باید هماهنگی نزدیکتری با اتحادیه اروپا و بریتانیا داشته باشد که توانایی ترکیب فشار تحریمها با مشوقهایی برای همکاری را دارند.
میانجیهای منطقهای جدید نیز باید وارد میدان شوند. مشارکت عربستان سعودی در این چارچوب ضروری است تا نقش میانجی را ایفا کند، روابط اقتصادی ایجاد کند و تضمینهای امنیتی ارائه دهد. ریاض به روند عادیسازی با تهران ادامه داده و منفعت مستقیمی در ثبات گستردهتر منطقهای دارد.
جلوگیری از جنگ مستقیم دیگر بین ایران و اسرائیل نیز باید هدف اصلی باشد. درگیری مجدد، بیثباتی منطقهای را شعلهور میکند و پیشرفت در غزه را از مسیر خارج خواهد کرد.
بنابراین، هر فرآیند دیپلماتیک گستردهتر باید به دنبال یک تفاهم عدمتجاوز و عدممداخله باشد که در آن بازیگران منطقهای از خصومتهای مستقیم اجتناب کنند و از استفاده از نیروهای نیابتی بیثباتکننده خودداری کنند.
چنین مکانیزمهایی میتوانند بهعنوان اقدامات اعتمادساز و پایهای برای معماری امنیتی منطقهای بلندمدت عمل کنند. مدیریت تنش با ایران بدون مسیر دیپلماتیک، راهحلی موقت است، نه استراتژی پایدار.
برای دونالد ترامپ، آتشبس غزه دستاورد مهمی است، اما کار دشوارتر پیش رو است. اداره غزه، تشکیل دولت فلسطینی و تضمینهای امنیتی اسرائیل همگی حیاتی هستند. اما اگر چالش ایران نیز مورد توجه قرار نگیرد، هر صلحی شکننده خواهد بود.
ترامپ نشان داده که میتواند انرژی، توجه و فشار را برای ایجاد پیشرفتهای چشمگیر بسیج کند. او اکنون باید همان عزم را برای شکلدادن به یک چارچوب منطقهای به کار گیرد که ایران را در نظمی باثباتتر ادغام کند یا حداقل به گونه ای باشد که تنش با تهران، فاز بعدی دیپلماسی خاورمیانه ای ترامپ را تخریب نکند.
منبع: ایرنا
ثبت دیدگاه