در این گزارش آمده است: برای سومین بار در چهار دهه گذشته، جنگندهها تلاش کردند تا با بمباران، یک برنامه هستهای در خاورمیانه را متوقف کنند. تازهترین این تلاشها با حمله هوایی اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن آغاز شد. سپس، در ساعات اولیه صبح ۲۲ ژوئن، هفت بمبافکن رادارگریز B-۲ نیروی هوایی ایالات متحده بمبهای خود را بر مستحکمترین سایتهای هستهای ایران فرود آوردند. اهداف اصلی آمریکا، تأسیسات غنیسازی در عمق بسیار زیاد فردو و نطنز، و همچنین یک مرکز فناوری هستهای در اصفهان بود.
به نظر میرسد دولت ترامپ همانند اسرائیل در دام «توهم بمبهای هوشمند» افتاده است: یعنی باور اشتباهی که تسلیحات دقیق میتوانند مانع جهش هستهای شود. اما حتی اگر حملات هوایی به سایتهای هستهای ایران خسارت قابل توجهی وارد کرده باشد، تاریخ نشان میدهد که تخریب زیرساختهای سطحی بهندرت امنیتی پایدار به همراه دارد. حملات ممکن است توانایی یک کشور در آستانه هستهای شدن را بهطور موقت عقب بیندازد، اما معمولاً اشتیاق آن کشور برای دستیابی به سلاح هستهای را تشدید میکند. درباره ایران، به نظر میرسد دولت ترامپ همانند اسرائیل در دام «توهم بمبهای هوشمند» افتاده است: یعنی باور اشتباهی که تسلیحات دقیق میتوانند مانع جهش هستهای شود. واقعیت محتملتر این است که عملیات آمریکا فقط برای دولت ترامپ زمان خریده است؛ زمانی که باید برای مذاکره درباره راهحلی بلندمدت و راهبردی برای مسأله هستهای ایران صرف شود.
حملات مستقیم نظامی به برنامههای هستهای، با هدف نابودی زیرساختهای حیاتی، ترور نیروهای کلیدی یا محدود کردن ظرفیت ساخت بمب انجام میشود. اما توانایی فنی تنها نیمی از مسیر هستهای شدن است. ساخت بازدارندگی هستهای نیازمند اراده سیاسی عظیم است. در کتاب «بازخوردهای هستهای؛ وقتی سیاستهای هستهای شکست میخورند»، آمده است که حملات متعارف نظامی به برنامههای هستهای بهندرت اهداف بلندمدت را محقق میکنند. اگرچه بمباران ممکن است توانایی فنی یک کشور را برای ساخت بمب کاهش دهد، تقریباً برای همیشه اعتقاد آن کشور به لزوم دستیابی به سلاح هستهای برای بقا را تقویت میکند.
بمباران رآکتور الکبار سوریه
طرفداران حملات متعارف، اغلب به حمله اسرائیل در سال ۲۰۰۷ به رآکتور هستهای سوریه در دیرالزور اشاره میکنند. این عملیات موفق به نظر میرسید؛ الکبار یک رآکتور تولید پلوتونیوم مخفی و شبیهسازیشده از مدل کره شمالی بود، که پیش از عملیاتی شدن نابود شد و سوریه هرگز برنامه هستهای خود را از سر نگرفت. اما این مورد استثنایی بود و موفقیت عملیات به عواملی وابسته بود که تکرار آنها بعید است:
۱- رآکتور بهصورت کامل وارداتی بود و سوریه فاقد دانش داخلی برای ساخت مجدد آن بود.
۲- وابستگی شدید سوریه به کمک خارجی باعث شد نتواند برنامه را بازسازی کند.
۳- پس از حمله، نظارت بینالمللی تشدید شد.
۴- سوریه درگیر بحران شدید خشکسالی و آستانه جنگ داخلی بود.
۵- محل رآکتور بعداً توسط داعش تصرف شد.
در مجموع، حمله به الکبار بیشتر شبیه ضربه نهایی به برنامهای در حال فروپاشی بود، نه حملهای تعیینکننده به یک برنامه پایدار.
عراق: نمونهای هشداردهنده
حمله هوایی اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به رآکتور اوسیراک عراق، در ابتدا بهعنوان نمونهای موفق از اقدام پیشگیرانه ستایش شد. اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که این حمله احتمالاً نتیجه معکوس داشت. اگرچه رآکتور نابود شد، اما صدام را متقاعد کرد که برای بقای خود به سلاح هستهای نیاز دارد. بهجای متوقفسازی، این حمله برنامه هستهای عراق را زیرزمینیتر و دور از نظارت بینالمللی کرد و صدام را به سرمایهگذاری بیشتر در غنیسازی اورانیوم سوق داد. تا سال ۱۹۹۰، عراق نزدیک به ساخت بمب هستهای بود.
نهایتاً آنچه برنامه عراق را متوقف کرد، نه حمله نظامی بلکه سازوکارهای حقوقی و بوروکراتیک پس از جنگ خلیج فارس بود؛ یعنی تحریمهای فراگیر سازمان ملل و بازرسیهای سختگیرانه که به خلع سلاح واقعی انجامید. حملات بعدی آمریکا با موشکهای کروز به سایتهایی مثل زعفرانیه، بیشتر نمایشی بودند، چراکه بازرسان سازمان ملل قبلاً اعلام کرده بودند این سایتها متروکه شدهاند.
بازرسی و تحریم و نه بمب، کلید خلع سلاح عراق بودند. تهاجم ۲۰۰۳ آمریکا به عراق، که بر پایه ادعای دروغین وجود سلاح کشتار جمعی بود، هشداری روشن برای ایران و کره شمالی شد. کره شمالی بهطور مستقیم به سرنوشت صدام اشاره کرد و بهدنبال آن تلاشها برای ساخت بمب را تسریع کرد که در سال ۲۰۰۶ به آزمایش موفق نخستین بمب انجامید.
برنامه هستهای زیرزمینی
ایران سالها در برابر حملاتی که موفق به نابودی کامل برنامهاش نشدند، مقاومت کرده است:
1- حمله سایبری استاکسنت به نطنز توسط آمریکا و اسرائیل در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰.
2- مجموعهای از ترورها علیه دانشمندان هستهای ایرانی بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ توسط اسرائیل.
3- عملیاتهای خرابکارانه اسرائیل علیه نطنز در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱.
در پاسخ، ایران زیرساختهای خود را مقاومتر کرده، سانتریفیوژهای پیشرفتهتری ساخته و تأسیسات کلیدی مانند فردو را به عمق زمین منتقل کرده. برخی قابلیتهای ایران اکنون خارج از دسترس حملات هوایی هستند از جمله تسلط ایران بر چرخه سوخت هستهای که سوریه فاقد آن بود.
از همه مهمتر، این حملات عزم تهران را راسختر کرده و ایران را قانع ساختهاند که داشتن بازدارندگی هستهای برای جلوگیری از تهدیدات اسرائیل و آمریکا ضروری است. مقامات ارشد ایران حمله آمریکا را نقض وحشیانه حقوق بینالملل توصیف کردهاند و از خروج از معاهده انپیتی سخن گفتهاند، اقدامی که موجب توقف نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای میشود.
حتی اگر ایران در معاهده باقی بماند، سطح همکاریاش با آژانس احتمالاً کاهش خواهد یافت و این دیدگاه در تهران را تقویت کردهاند که سازش برابر است با آسیبپذیری؛ یعنی دادن اجازه بازرسی به آژانس میتواند اطلاعات لازم برای حملات بعدی را در اختیار دشمن قرار دهد.
بمبها فقط زمان میخرند؛ تنها دیپلماسی میتواند امنیت پایدار به ارمغان آورد.
در بهترین حالت، عملیات آمریکا ممکن است برنامه هستهای ایران را فقط ۱۲ تا ۱۸ ماه به تأخیر انداخته باشد. به گزارش والاستریت ژورنال در ۲ ژوئیه، پنتاگون حداکثر تأخیر ممکن را ۱ تا ۲ سال تخمین زده است، اما برآوردهای دیگر اطلاعاتی میگویند که این تأخیر میتواند تنها چند ماه باشد، چراکه ایران توانایی بازیابی تجهیزات، پراکندگی سایتها، و بازسازی سریع در تأسیسات مخفی را دارد. در نظر گرفتن این وقفه بهعنوان پیروزی راهبردی خطایی خطرناک است. در پاسخ، ایران تأسیسات خود را عمیقتر، پراکندهتر و قابل دفاعتر خواهد ساخت و اثربخشی حملات بعدی را کاهش خواهد داد.
ایران اکنون از سوی دو ارتش هدف قرار گرفته و ممکن است هرگونه سازش را دعوت به حملات آینده تلقی کند. تجربه تاریخی نشان میدهد که کشوری که از حمله جان سالم به در برده، از آن درس میگیرد، زیرساختش را مقاومتر میسازد، و با اراده سیاسی بیشتر به مسیر بازمیگردد. بمبها فقط زمان میخرند؛ تنها دیپلماسی میتواند امنیت پایدار به ارمغان آورد.
منبع: ایرنا
ثبت دیدگاه