صبر ایرانی، شتاب آمریکایی؛ چه کسی قواعد مذاکره را بازنویسی می‌کند؟
  • اردیبهشت 21, 1404 ساعت: ۱۰:۰۰
  • شناسه : 94838
    3
    ایران با تبدیل مذاکره به ابزاری راهبردی، نه برای رسیدن فوری به توافق، بلکه برای تثبیت مشروعیت سیاسی، تحلیل فشارها و بازتعریف نقش خود در نظم جهانی، مسیر متفاوتی از رقبای خود پیش گرفته است. برخلاف منطق شتاب‌زده آمریکا، تهران صبر را به سلاحی دیپلماتیک تبدیل کرده و با حفظ حضور مستمر بر سر میز مذاکره، ابتکار عمل را در اختیار گرفته؛ بی‌آن‌که ناگزیر به امتیازدهی زودهنگام یا عقب‌نشینی آشکار شود.
    پ
    پ

    در عرصه پیچیده سیاست بین‌الملل، جایی که مرز میان امکان و امتناع درهم ‌آمیخته و کشمکش میان منافع و اصول شدت گرفته، مذاکره لزوماً به‌منزله راه‌حلی قطعی برای پایان منازعات تلقی نمی‌شود. در بسیاری از موارد، این فرآیند به صحنه‌ای برای مدیریت موازنه متغیر قدرت و رصد تحولات ساختاری در مناسبات بازیگران جهانی تبدیل می‌گردد. در چنین چارچوبی است که راجر فیشر، ویلیام یوری و بروس پاتون، مفهوم «نشستن بر سر میز مذاکره» را صرفاً به‌عنوان ابزاری برای حل بحران نمی‌بیند؛ بلکه آن را به‌مثابه هدفی مستقل و راهبردی تلقی می‌کنند.

    ایران، نه بازنده گفت‌وگو؛ بلکه مالک روایت مذاکره

    در چنین چارچوبی، حضور مستمر در فرآیند مذاکره به ابزاری برای تثبیت هویت سیاسی و بازتولید کنشگری راهبردی تبدیل می‌شود. از این‌رو جای شگفتی نیست اگر کشورهایی که این رویکرد را اتخاذ کرده‌اند، اهداف خود را نه در پیروزی‌های آنی، بلکه در فرسایش تدریجی فضای بین‌المللی، تحلیل توان رقبا و استهلاک سازوکارهای فشار تعریف می‌کنند. در این راهبرد، زمان نه تهدید، بلکه «متحدی استراتژیک» تلقی می‌شود؛ عاملی که می‌تواند مواضع طرف مقابل را دگرگون ساخته و از انسجام جبهه‌های داخلی و خارجی فشار بکاهد.

    از این منظر، ایران در مدیریت نزدیک به ۲۱ ماه مذاکره، کمتر به‌عنوان طرفی ظاهر شده که به‌دنبال پایان سنتی یک گفت‌وگو باشد؛ بلکه بیش‌تر به بازیگری شباهت دارد که خودِ فرآیند مذاکره را به‌عنوان یک سرمایه راهبردی تلقی کرده است. در هر نشست، هر دیدار دیپلماتیک و هر بیانیه رسمی، تهران در حال بازسازی روایتی از خود است؛ روایتی از یک کنشگر مشروع، تثبیت‌شده و حذف‌ناپذیر در نظم جهانی. تداوم حضور ایران بر سر میز مذاکرات، نه‌تنها نمادی از پایداری سیاسی بلکه ابزاری برای تثبیت نوعی شناسایی بین‌المللی است که حتی با تغییرات در توازن قدرت نیز به‌سادگی قابل انکار نخواهد بود.

    و شاید اغراق نباشد اگر گفته شود آن جمله معروف وزیر امور خارجه ایران که تأکید کرد «آمریکا میز مذاکره را ترک کرد، اما ایران همچنان بر سر آن نشسته است»، نه صرفاً یک موضع‌گیری تبلیغاتی، بلکه بازتابی از درکی عمیق و ساختاری از ارزش ذاتی مشارکت در فرآیند مذاکره بود؛ حضوری که خود، مستقل از محتوای هر توافق خاص، به یک دارایی استراتژیک تبدیل شده است.

    همان‌گونه که در تحلیل‌های عمیق اندیشمندانی چون مکس بیزرمن و هرب کوهن نیز آمده، ارزش واقعی مذاکره در آن است که صرفِ «نشستن بر سر میز»، به خلق واقعیتی سیاسی منتهی می‌شود که در آن، حذف یک طرف حاضر، هزینه‌ای به‌مراتب سنگین‌تر از درگیر ساختن او دارد. چنین حضوری، طرف مقابل را ناگزیر می‌سازد که آن بازیگر را نه به‌عنوان گزینه‌ای اختیاری، بلکه به‌عنوان ضرورتی گریزناپذیر در معادله قدرت بپذیرد.

    فرش ایرانی در برابر میز آمریکایی

    بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در آغاز سال ۲۰۲۵ همراه با همان دوازده شرط سخت‌گیرانه‌ای که پیش‌تر نیز هرگونه توافق پایدار را از مسیر خارج کرده بود، موجب نشده تهران از الگوی مذاکره‌محور خود عدول کند، بلکه برعکس، ایران بار دیگر توانسته تلفیقی از صبر استراتژیک و ابتکار تاکتیکی را به نمایش بگذارد: مشارکتی حساب‌شده در کانال‌های غیررسمی و پشت‌پرده نظیر مسیرهای ارتباطی مسقط و رم، بی‌آنکه وارد بازی امتیازدهی زودهنگام یا قمارهای سیاسی کوتاه‌مدت شود. تهران به‌درستی تشخیص داده است که صرفِ بازنگه‌داشتن دروازه گفت‌وگو می‌تواند سرعت تحریم‌های جدید را مهار کرده و در عین حال، فضایی حیاتی برای مانور راهبردی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی فراهم آورد.

    از این منظر، آخرین نمودهای استراتژی ایران، نه به‌عنوان واکنش‌هایی مقطعی، بلکه به‌مثابه امتداد طبیعی یک راهبرد بلندمدت قابل‌درک هستند؛ راهبردی که مذاکره را از یک ابزار تاکتیکی به فرآیندی برای تثبیت مستمر مشروعیت سیاسی و بازآفرینی نظم بین‌المللی بدل می‌سازد؛ نظمی که همزمان توان دفع تهدیدات را دارد و امکان بهره‌برداری از فرصت‌های مانور را، بی‌آن‌که به تخلیه منابع داخلی یا تقابل مستقیم با قدرت‌های بزرگ منتهی شود، فراهم می‌کند. این راهبرد بر بنیانی از درک ژرف از منطق چماق و هویج استوار است و با بهره‌برداری سنجیده از تضادهای ساختاری در مواضع قدرت‌های غربی، هماهنگ با قاعده طلایی نظریه‌پردازان واقع‌گرای مذاکره عمل می‌کند: اینکه پیروزی واقعی، نه در تحمیل اراده، بلکه در آن است که رقیب را وادار سازی بر مبنای منافع تو رفتار کند؛ بی‌آن‌که لزوماً از عقب‌نشینی خود آگاه باشد.

    امروز، در حالی‌که دو رویکرد اساساً متضاد در برابر یکدیگر پشت میز مذاکره نشسته‌اند، صحنه بیش از آن‌که تداعی‌گر جدالی فنی بر سر بندهای توافق باشد، به نمایشی نمادین از دو جهان‌بینی متفاوت شباهت دارد. رویارویی میان بافنده ایرانی فرش، که ریتم مذاکره را تنها با آهنگ زمان بلندمدت و صبر نسّاجی تنظیم می‌کند و بر این باور است که زیبایی و استحکام تنها در کندی سنجیده و حوصله‌ لایه‌لایه ریشه می‌گیرد؛ و در مقابل، تاجر آمریکایی معاملات ملکی که موفقیت را در سرعت می‌بیند، زیرکی را در شتاب می‌سنجد و می‌کوشد مذاکره را فشرده کرده و به معامله‌ای فوری تقلیل دهد؛ معامله‌ای که با نخستین لغزش، بنیانش فرومی‌ریزد.

    اینجاست که روشن می‌شود نبرد اصلی، فراتر از جزئیات فنی توافق، نزاعی عمیق بر سر دو فلسفه‌ در باب زمان، فرصت و آینده‌نگری است. و در نهایت، پیروزی نه با صدای بلندتر یا موضع سخت‌تر، بلکه با آن‌کس است که ژرفای صبر را به راهبردی فعال تبدیل می‌سازد و با بازتعریف قواعد بازی، زمین را آرام و بی‌صدا به سود خود بازسازی می‌کند.

    صبر راهبردی، دام نرم دیپلماسی ایران

    اگر زمان در اختیار کسی است که هنر ساختنش را می‌داند، آنگاه ایران همچون نسّاجی صبور نه‌تنها بر سر میز مذاکره نشست، بلکه حضورش را به آیینی ژرف و چندلایه تبدیل ساخت؛ آیینی که در آن، کلمات نه بر زبان، که در تار و پود احتمالات تنیده می‌شوند و صبر، با رنگ‌هایی از احتیاط، درنگ و تأمل، معنا می‌یابد. تهران توانست در این دعای خاموش و کش‌دار، قواعد بازی را نه با شکستن یا تقابل مستقیم، بلکه با رام‌کردن زمان و معلق‌نگه‌داشتن آن به سود خویش بازنویسی کند؛ تا جایی‌که مواضع طرف‌های مقابل، آرام و بی‌صدا دگرگون شدند، پیش از آن‌که ایران ناگزیر به جابه‌جایی در موضع خود شود.

    و شاید، چنان‌که برخی نشانه‌های امروز حکایت دارند، همین فریب نرم، آرام و زیرپوستی، ایالات متحده را نیز درگیر خود کرده باشد؛ کشوری که عادت دارد توافق‌ها را با شتاب ببندد و موفقیت را در سرعت و دست‌یابی آنی معنا می‌کند. اما این‌بار، ممکن است در دام بازی‌ای گرفتار شود که نه‌فقط کندتر از آن است که در نگاه نخست به چشم آید، بلکه عمیق‌تر از آن است که بتوان آن را صرفاً از خلال مفاد رسمی و متن قراردادها فهم کرد. در دنیای مذاکره همانند هنر بافتن فرش پیروزی نه نصیب آن‌کس می‌شود که می‌شتابد، بلکه از آنِ کسی است که صبر را به سلاحی راهبردی تبدیل می‌کند و هدف نهایی خود را در لایه‌هایی نهفته می‌سازد؛ لایه‌هایی که تنها زمانی یکی‌یکی آشکار می‌شوند که نبرد، معنای خود را از دست داده و زمان، بی‌صدا و بی‌ادعا، طرح نهایی را در قبضه خود گرفته باشد.

    منبع: ایرنا

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.