عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در پایان مقالهای که سهشنبه در فایننشال تایمز منتشر کرد، نوشت: «انتخاب با آمریکاست. آیا ایالات متحده سرانجام دیپلماسی را برمیگزیند یا همچنان در جنگی که به آن تعلق ندارد اسیر خواهد ماند؟» انتخاب واژگان او، رویکردی هوشمندانه را بازتاب میدهد و نشان میدهد حمله به ایران و سیاست اخیر آمریکا در قبال تهران، بیشتر حاصل پیروی واشنگتن از اسرائیل بوده تا تصمیم و ابتکار مستقل آمریکا. عراقچی همچنین تاکید کرده است که ایالات متحده میتواند با رو آوردن به دیپلماسی، خسارات ناشی از جنگ را جبران کند؛ چنانکه به گفته او، «تنها در پنج نشست طی نه هفته با استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا، به بیش از تمام چهار سال مذاکرات هستهای با دولت بایدن دست یافتیم.»
آیا سفر عراقچی به ریاض نشانه تغییر استراتژی ایران در منطقه است؟
با این حال، ایران رسماً هرگونه درخواست مستقیم به آمریکا برای از سرگیری مذاکراتی که با آغاز جنگ متوقف شده بود را رد کرده است؛ ادعایی که از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مطرح شد. با این وجود، مقامهای بلندپایه ایران از جمله رئیسجمهور مسعود پزشکیان، همچنان بهصراحت بر ضرورت احیای مذاکرات و ادامه گفتوگوها برای پیشبرد روند دیپلماتیک تأکید دارند. جالب آنکه در همان روز انتشار مقاله عباس عراقچی در روزنامه فایننشال تایمز، او وارد عربستان سعودی شد و با محمد بن سلمان ولیعهد، فیصل بن فرحان وزیر خارجه و خالد بن سلمان وزیر دفاع عربستان دیدار کرد. این سفر که بازتاب گستردهای در رسانههای سعودی داشت، بخشی از مجموعه تحرکات دیپلماتیک فشردهای بود که در هفتههای پیش و پس از جنگ میان تهران و ریاض در جریان بوده است.
علیرضا عنایتی، سفیر ایران در عربستان سعودی، در پایان این سفر اعلام کرد: «رهبری عربستان مصمم به ادامه مسیر دیپلماتیک و گسترش روابط همهجانبه با ایران است.» در نگاه نخست، این سخنان تفاوت چندانی با سایر بیانیههایی که پس از دیدارهای مشابه صادر میشود ندارد؛ اما برگزاری چنین نشست سطح بالایی در شرایطی که واشنگتن به ویژه دونالد ترامپ همچنان ایران را در صورت ازسرگیری برنامه هستهای به «حملات دوم و سوم» تهدید میکند، میتواند نشانهای از رویکرد تازه تهران برای آینده نزدیک باشد.
در حال حاضر، سه کشور قطر، عمان و عربستان بهطور فعال در حال پیشبرد ابتکارات دیپلماتیک برای ازسرگیری مذاکرات میان استیو ویتکاف و عباس عراقچی هستند؛ مذاکراتی که ممکن است حتی از هفته آینده آغاز شود. قطر، که نقش میانجی را در برقراری آتشبس ایفا کرد و با موافقت خود به ایران اجازه داد در واکنش به حمله آمریکا به پایگاه العدید، پاسخ نظامی بدهد و در مقابل از رئیسجمهور آمریکا پیام قدردانی دریافت کرد، اکنون تلاش دارد حداقل نظارت بر تأسیسات هستهای ایران را دوباره برقرار سازد.
ایران با اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برچیدن دوربینهای نظارتی این نهاد از سایتهای هستهای خود، عملاً هرگونه کنترل رسمی را متوقف کرده است. در این شرایط، نه نظارتی منظم بر تأسیسات هستهای ایران وجود دارد و نه اطلاعات قابل اتکایی از سرنوشت حدود ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا خلوص ۶۰ درصد در دست است.
قانونی که اخیراً در ایران تصویب شده، هرگونه همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را ممنوع اعلام کرده و تأکید دارد که هر نوع نظارتی تنها با تأیید شورای عالی امنیت ملی مجاز است.
بند اسنپبک
در این میان، ایران نیز با تنگنای زمانی روبهرو است. این ماه، آخرین فرصت برای فعالسازی بند اسنپبک است؛ بندی که شورای امنیت سازمان ملل را ملزم میکند تحریمهای بینالمللی لغوشده در چارچوب توافق هستهای ۲۰۱۵ را دوباره برقرار کند. در صورت تکمیل این روند، تحریمها از ۱۸ اکتبر مجدداً به اجرا گذاشته خواهند شد. از سرگیری گفتوگوهای ایران و آمریکا میتواند این روند را به تعویق بیندازد، به شرط آنکه در مدت زمانی کوتاه توافقات لازم برای امضای یک توافق جدید حاصل شود. یکی از دیپلماتهای اروپایی عضو کشورهای امضاکننده توافق در گفتوگو با روزنامه هاآرتص میگوید: «در اروپا این فرض رایج است که علیرغم ادعاهای ترامپ، حملات آمریکا و اسرائیل موفق به نابودی کامل تأسیسات غنیسازی و ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی ایران نشدهاند.»
او گفت: «ما منتظر خواهیم ماند تا ببینیم طی روزهای آینده چه رخ خواهد داد.» این دیپلمات از پیشبینی موفقیت یا شکست تلاشها برای احیای کانال دیپلماتیک خودداری کرد. در این میان، قطر همچنان نقش میانجی را برای تسهیل مذاکرات میان آمریکا و ایران ایفا میکند و قرار است عربستان سعودی نیز بهعنوان «چتر دیپلماتیک» عمل کند و تضمینهایی را که ایران از آمریکا مطالبه میکند، فراهم آورد تا هرگونه توافقی ضمانت اجرایی داشته باشد.
عربستان در تقاطع استراتژیک؛ همسایه خوب ایران یا متحد سنتی آمریکا؟
در این چارچوب، ریاض در تلاش است سیاستی بیطرفانه در قبال تحرکات نظامی علیه ایران اتخاذ کند. عربستان سعودی به صراحت با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران مخالفت ورزیده و تأکید کرده است که اجازه استفاده از خاک خود برای چنین عملیاتی را نخواهد داد. همزمان با آغاز حمله به ایران، عربستان نخستین کشوری بود که این اقدام را محکوم کرد، هرچند از انتقاد مستقیم به ایالات متحده خودداری کرد. علاوه بر این، سعودیها دیگر بهطور علنی پیگیر تشکیل اتحاد دفاعی با آمریکا نیستند و پروژه هستهای این کشور که در دوران ریاستجمهوری بایدن از اولویت بالایی برخوردار بود، اکنون از دستور کار رسانهای خارج شده است.
عربستان سعودی به این جمعبندی رسیده که وقتی ایالات متحده بر منع غنیسازی اورانیوم در خاک ایران پافشاری میکند، اعطای چنین امتیازی به خودِ عربستان نیز به مراتب دشوارتر خواهد بود. دو مطالبه کلیدی ریاض یعنی تشکیل اتحاد دفاعی با آمریکا و توسعه برنامه هستهای غیرنظامی که پیش از جنگ غزه شرط اساسی عادیسازی روابط با اسرائیل بود، اکنون جای خود را به درخواست جدید سعودیها داده است: برداشتن گامهای عملی برای ایجاد دولت مستقل فلسطینی به عنوان پیششرط عادیسازی.
به نظر میرسد عربستان استراتژی منطقهای خود را بهروزرسانی کرده و هرچند همچنان به «کمربند امنیتی» نظامی آمریکا برای حفاظت از خود اتکا دارد، در کنار آن تلاش میکند «شبکه امنیت دیپلماتیک» ایجاد کند تا ایران به جای رقیب، نقش «همسایه خوب» را ایفا کند و تهدیدی متوجه این کشور نباشد. این رویکرد بر پایه این واقعیت شکل گرفته است که گرچه حمله به ایران شاید توان این کشور را در مسیر دستیابی به بمب هسته ای به تعویق انداخته باشد، اما توانایی ایران برای حمله به تنگه هرمز و اختلال در کشتیرانی خلیج فارس همچنان پابرجاست و حتی بدون حمله مستقیم، میتواند منافع اقتصادی عربستان را با خطر مواجه کند.
عربستان سعودی همچنین دریافته است که با وجود تمام تلاشهایش، دونالد ترامپ در نهایت منافع اسرائیل را بر روابط با ریاض ترجیح داده است. اکنون سعودیها نسبت به میزان اثرگذاری خود بر سیاستهای دولت آمریکا دچار تردید شدهاند. عربستان ناچار است خود را نهتنها برای شرایط جنگی، بلکه برای پیامدهای احتمالی یک توافق هستهای جدید نیز آماده کند؛ توافقی که به رفع تحریمها علیه ایران منجر میشود و میتواند صادرات نفت ایران به بازارهای جهانی را به طور چشمگیری افزایش دهد؛ روندی که رقابت این کشور با عربستان برای جذب مشتریان استراتژیک را تشدید خواهد کرد. این در حالی است که به گزارش سایت انرژی ایتلیجنس، عرضه جهانی نفت میتواند از سطح تقاضا فراتر برود؛ وضعیتی کاملاً متفاوت با سال ۲۰۲۱، زمانی که جو بایدن مذاکرات هستهای جدید با ایران را آغاز کرد.
پشت پرده بیطرفی عربستان؛ ترس از جنگ یا نگرانی از سقوط قیمت نفت؟
این شرایط، همراه با تصمیم اوپکپلاس برای افزایش سهمیه تولید، میتواند تأثیر قابلتوجهی بر قیمت نفت بگذارد؛ تأثیری که ممکن است به زیان طرحهای توسعهای کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی تمام شود. اگر پیشبینی بلومبرگ مبنی بر کاهش قیمت هر بشکه نفت از میانگین ۶۰ تا ۶۵ دلار به حدود ۴۰ دلار تحقق یابد، عربستان ناچار خواهد شد توان خود را برای تحقق «چشمانداز ۲۰۳۰» از نو مورد ارزیابی قرار دهد و حتی تعهد سرمایهگذاری بیش از یک تریلیون دلار در ایالات متحده را به چالش بکشد.
در همین حال، ایران که عضو اوپکپلاس است، با عبور از سقف مجاز صادرات و در پی کاهش تحریمها در دوران دولت بایدن، توانست فروش نفت خود را از یک میلیون به ۲ تا ۳.۳ میلیون بشکه در روز برساند. یک توافق هستهای جدید این امکان را به تهران میدهد که طی چند ماه، بیش از نیم میلیون بشکه دیگر به صادرات روزانه خود اضافه کند و در ادامه، این رقم را تا یک میلیون بشکه یا حتی بیشتر افزایش دهد.
برای کاهش اثرات تحریمها، عربستان ناگزیر است به نوعی توافق با ایران دست یابد. بعید نیست که مذاکراتی میان دو کشور در جریان باشد و سیاست بیطرفی اخیر ریاض در قبال تهران، حاصل همین رایزنیها باشد. در ظاهر، فقدان توافق هستهای میتواند عربستان را از پیامدهای اقتصادی آن مصون نگه دارد؛ اما در چنین وضعیتی، این کشور همچنان در سایه تهدید دائمی جنگ زندگی خواهد کرد؛ تهدیدی که هزینههایش میتواند به مراتب سنگینتر از اثرات اقتصادی توافق باشد.
منبع: فرارو به نقل از هاآرتص
ثبت دیدگاه