فرید زکریا؛ چرا دستور کار ترامپ در خاورمیانه با پکن جواب نمی‌دهد؟
  • مهر 28, 1404 ساعت: ۹:۳۵
  • شناسه : 99177
    1
    دفترچه دیپلماسی ترامپ، که در خاورمیانه کارآمد است، در رقابت طولانی و ساختاری با چین کارایی ندارد.
    پ
    پ

    آتش‌بس هفته گذشته در غزه یک پیروزی برای دونالد ترامپ، و سبک سیاست خارجی او به حساب آمد. ترامپ و تیمش با دیپلماسی فشرده و شخصی، اسرائیل را متقاعد کردند حملات خود را متوقف کند و قطر، مصر و ترکیه را ترغیب کردند تا بر حماس فشار بیاورند. برای رئیس‌جمهوری که عاشق «معامله و نمایش» است، مراسم امضای توافق در مصر صحنه‌ای باشکوه بود. اما در حالی‌که خاورمیانه در ظاهر آرام می‌شد، در منطقه‌ای دیگر اتفاقی مهم در جریان بود.  روابط آمریکا و چین.

    در این حوزه، ترامپ از تهدید به عقب‌نشینی و سپس به سردرگمی رسید. ابتدا تهدید به اعمال «تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی» جدید کرد و هشدار داد که دیدار برنامه‌ریزی‌شده با شی جین‌پینگ را لغو خواهد کرد. سپس، وقتی پکن واکنشی نشان نداد، ترامپ به‌سرعت لحن خود را نرم کرد و پیامی آشتی‌جویانه در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد مبنی بر اینکه می‌خواهد «به چین کمک کند، نه اینکه به آن آسیب بزند». دستیارانش مسیر را عوض کردند و گفتند نشست ترامپ–شی در نهایت برگزار خواهد شد.

    این الگو، تهدیدهای بلند، عقب‌نشینی‌های سریع و تداوم ابهام، حالا دیگر آشناست. مشکل اینجاست که دفترچه دیپلماسی ترامپ، که در خاورمیانه کارآمد است، در رقابت طولانی و ساختاری با چین کارایی ندارد.

    رویکرد ترامپ در جایی جواب می‌دهد که آمریکا برتری قاطع دارد و سیاست‌ها شخصی‌اند. در خاورمیانه، واشنگتن کنترل منابع مالی، سامانه‌های تسلیحاتی، چتر امنیتی، فناوری پیشرفته و حق وتوی شورای امنیت را در دست دارد. رهبران منطقه، نتانیاهو، السیسی، اردوغان، محمد بن‌سلمان، همگی مردان قدرتمندی هستند که به فشار مستقیم و مشوق‌های معامله‌محور پاسخ می‌دهند. ترامپ این دنیا را دوست دارد؛ دنیایی که می‌تواند به یک رهبر زنگ بزند، تهدید یا چاپلوسی کند و در نهایت معامله‌ای انجام دهد. آتش‌بس حماس و اسرائیل دقیقاً چنین نمایشی بود: شخصی، علنی و نمایشی.

    فرید زکریا؛ چگونه پکن در حال جا گذاشتن آمریکای ترامپ است؟ در حالی که چین در حال ساختن آینده است، آمریکا درگیر جنگ تعرفه‌ای ترامپ و مبارزه با سیاست هویت است.

    اما رقابت با چین ساختاری است. رقابت میان دو قدرت بزرگ که به یکدیگر وابسته‌اند. در اینجا روند ترامپ نتیجه معکوس می‌دهد. او به‌جای برنامه‌ریزی، به بلوف زدن تمایل دارد و به‌جای همکاری، بر فشار تکیه می‌کند. اما پکن به اندازه‌ای قدرتمند است که بتواند بلوف‌هایش را بی‌اثر کند. وقتی او برای نخستین بار تعرفه‌های سنگینی اعمال کرد، چین بلافاصله با اقدامات متقابل گسترده پاسخ داد و محدودیت‌هایی بر صادرات مواد معدنی کمیاب اعمال کرد، موادی حیاتی برای صنایع دفاعی و خودروسازی آمریکا.

    با این حال، واشنگتن اهرم‌های واقعی در برابر چین دارد. چین برای طراحی تراشه‌های پیشرفته، فناوری‌های هوافضا و دسترسی به بازارهای غربی به آمریکا و متحدانش وابسته است. اما در مقابل، آمریکا نیز حدود ۷۰ درصد از واردات مواد معدنی کمیاب، بیش از ۷۰ درصد از باتری‌های لیتیوم-یونی، بسیاری از نیمه‌هادی‌های ساده و داروهایش را از چین تأمین می‌کند.

    آمریکا چین

    ابعاد و مقیاس اقتصاد چین به آن در برخی حوزه‌ها، به‌ویژه تولید صنعتی، برتری قابل‌توجهی می‌دهد. اما همان‌طور که راش دوشی و کورت ام کمپبل در نشریه فارین افرز توضیح داده‌اند، در حالی‌که ایالات متحده به‌تنهایی نمی‌تواند تمام فناوری‌های حیاتی را تولید کند، آمریکا به‌همراه متحدانش می‌تواند. اقتصادهای ترکیبی ایالات متحده، اتحادیه اروپا، ژاپن و هند بیش از ۵۰ درصد تولید ناخالص جهانی و بیش از نیمی از هزینه‌های جهانی تحقیق و توسعه را تشکیل می‌دهند. بنابراین، بهترین راهبرد در برابر چین، مدیریت ائتلاف‌هاست. سرمایه‌گذاری هماهنگ، همکاری فناورانه و بازدارندگی مشترک. این امر نیازمند صبر، ثبات و اعتماد است.

    سابقه ترامپ در این زمینه چندان درخشان نیست. او اروپا و کانادا را با تعرفه‌های تنبیهی از خود رنجاند. بررسی توافق زیردریایی آکوس (AUKUS) را آغاز کرد، توافقی که ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا را در یک شراکت حیاتی در حوزه هند–پاسیفیک متحد می‌کند. او بارها ارزش ناتو را زیر سؤال برده است و تقریباً سه دهه دیپلماسی صبورانه با هند، تنها کشوری که از نظر مقیاس می‌تواند در بلندمدت از نظر اقتصادی، فناورانه و نظامی با چین رقابت کند را به هم زده است.

    ترامپ با وضع تعرفه‌های سرسام‌آور بر کالاهای هندی و در عین حال ابراز نزدیکی به پاکستان که اکنون عملاً متحد دفاعی چین است، موفق شد دهلی‌نو را به‌شدت خشمگین کند، بی‌آنکه سود ملموسی برای آمریکا به همراه داشته باشد.

    فرید زکریا؛ چگونه گل به خودی‌های ترامپ متحدان آمریکا را به آغوش دشمنان می‌راند؟

    عکس‌هایی که این هفته در صدر اخبار جهان قرار گرفتند، به‌روشنی شکست‌های سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، را به نمایش گذاشتند.

    جنبه‌ حیاتی هرگونه رقابت با چین، در واقع درونی است، بازسازی ظرفیت‌های داخلی ایالات متحده از طریق سرمایه‌گذاری در پژوهش، حمایت از صنایع حیاتی و جذب استعدادهای جهانی. با این حال، تا سال ۲۰۲۳، بودجه‌ فدرال آمریکا برای تحقیق و توسعه به‌عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی به حدود ۰.۶ درصد کاهش یافته بود، تقریباً نصف میانگین دوران جنگ سرد و این پیش از کاهش‌های پژوهشی‌ای بود که ترامپ امسال اعمال کرد. محدودیت‌های ویزا و سایر اقدامات دولت ترامپ نیز باعث شده ورود دانشجویان بین‌المللی نسبت به سال گذشته ۱۹ درصد کاهش یابد. حمایت از فناوری‌های بومی نیز کنار گذاشته شده و جای خود را به تعرفه‌ها، و باز هم تعرفه‌ها داده است.

    به راهبرد واشنگتن در قبال تایوان توجه کنید. در نیم‌قرن گذشته، سیاست ایالات متحده نوعی تعادل شکننده اما پایدار را حفظ کرده است، پشتیبانی نظامی از تایپه، بدون تحریک مستقیم چین. این توازن در دولت‌های هر دو حزب دوام آورده، زیرا بر پایه‌ ثبات راهبردی، پیام‌رسانی دقیق و دانش تاریخی سازمانی است. روابط آمریکا و چین جایی برای توییت‌های ناگهانی و هیجانی نیست.

    توافق ترامپ در خاورمیانه نشان می‌دهد که سبک دیپلماسی او می‌تواند در جایی که روابط شخصی و عدم‌توازن قدرت حکم‌فرماست، موفقیت‌های لحظه‌ای به همراه داشته باشد. اما رقابت با چین آهسته‌تر، دشوارتر، فنی‌تر و کمتر نمایشی است. در این میدان، دولتمردی لازم است، نه نمایش؛ صبر لازم است، نه خودنمایی.

    اهمیت این موضوع نمی‌تواند بیشتر از این باشد. اگر ترامپ همچنان با پکن همان‌گونه رفتار کند که با خلیج فارس رفتار می‌کند، آمریکا به‌زودی درخواهد یافت که «هنر معامله» جایگزینی برای «معماری استراژی» نیست.

    منبع: اکوایران به نقل از واشنگتن پست

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.