وقتی تهدید واقعی می‌شود: بازگشت جنگ به محاسبات راهبردی اروپا
  • آذر 12, 1404 ساعت: ۱۸:۱۷
  • شناسه : 100391
    0
    طبق برآوردهای اطلاعاتی، روسیه ممکن است توانایی حمله به اعضای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را به دست آورد. هنوز معلوم نیست که این هشدارها چقدر واقعی‌ هستند و اروپایی‌ها برای مقابله با چنین سناریویی چه خواهند کرد؟
    پ
    پ

    ارزیابی‌های اطلاعاتی ناتو و کاهش تعهد آمریکا به اروپا سبب شده سال ۲۰۲۹ به نقطه عطفی در سیاست امنیتی آلمان و دیگر کشورهای اروپایی تبدیل شود.

    در صورتی که قرارداد صلح اوکراین هم منعقد شود، در اروپای پساجنگ نیز سال ۲۰۲۹ به شکلی ناخواسته به نماد یک مهلت اضطراری تبدیل شده است؛ تاریخی که سیاستمداران و فرماندهان آلمانی درباره آن با احتیاط، اما با اصرار سخن می‌گویند: زمانی که روسیه می‌تواند حمله‌ای علیه خاک ناتو انجام دهد. این تمایز ظریف میان توان و قصد، نقطه آغاز تحلیل امروز است.

    آنچه سبب شده چنین سناریویی جدی گرفته شود، ترکیبی از دو روند همزمان است: توان‌افزایی تدریجی روسیه در ادامه جنگ اوکراین و کاهش آرام و قابل‌توجه نقش آمریکا در امنیت اروپا. این دو روند، در کنار یکدیگر، به یک زنگ بیدارباش برای کشورهای اروپایی تبدیل شده است. به‌ویژه آلمان، کشوری که از ۱۹۴۵ تاکنون هیچ‌گاه چنین حجمی از مسوولیت امنیتی را تجربه نکرده است.

    همه چیز از یک گزارش نظامی ناتو در سال ۲۰۲۳ آغاز شد که طبق داده‌های ماهواره‌ای و اطلاعاتی، نتیجه گرفته بود که روسیه ظرف پنج سال می‌تواند یک ارتش ۱.۵ میلیون نفری مجهز را سازمان دهد. این تاریخ، یعنی ۲۰۲۸، بعدها با ملاحظات سیاسی به «۲۰۲۹» و سپس به عبارت مبهم‌تر «پایان دهه» تبدیل شد.

    این جابجایی‌ها نشان می‌دهد که عدد ۲۰۲۹ بیش از آنکه حاصل قطعیت اطلاعاتی باشد، محصول مدیریت اضطراب افکار عمومی است. دولت‌های اروپایی ناگزیرند تهدید را در سطحی اعلام کنند که هم انگیزه ایجاد کند و هم هراس افراطی نسازد.

    نکته‌ای که ارزیابی‌ها را نگران‌کننده‌تر می‌کند، فاصله‌گرفتن تدریجی آمریکا از اروپا است. فرماندهان آلمانی آشکارا می‌گویند ارتباط مستقیم با پنتاگون تقریباً قطع شده است. پدیده‌ای که تا چند سال پیش غیرقابل تصور بود. هم‌زمان، پیشنهاد اخیر سفیر آمریکا در ناتو برای اینکه آلمان باید مسوولیت رهبری نظامی ناتو را در آینده بر عهده بگیرد، بیش از آنکه یک تعریف باشد، هشداری نرم درباره تغییر جهت واشنگتن است.

    اروپا با پرسشی بنیادین روبه‌رو است: اگر آمریکا در لحظه‌ای حساس به کمک نیاید، آیا ناتو همچنان همان ناتوی سابق باقی خواهد ماند؟

    هدف آلمان برای تخصیص ۳.۵ درصد درآمد ناخالص ملی به امور نظامی و رساندن این بودجه ۱۵۳ میلیارد یورو تا ۲۰۲۹، تنها بازسازی ارتش نیست؛ بازسازی یک جهان‌بینی است. آلمانِ پساجنگ همواره ترجیح داده نقش قدرت اقتصادی را بازی کند، نه قدرت نظامی. اما حالا بوندس‌ور قرار است قوی‌ترین ارتش اروپا شود که حتی اجباری شدن سربازی ولو در حال حاضر داوطلبانه نمادی از این حقیقت است که آلمان دوباره در حال تغییر شکل بافت سیاسی نظامی و حتی اجتماعی جامعه خودش است.

    آیا روسیه به طور واقعی می‌خواهد حمله کند؟ این پرسش شاید مهم‌تر از پرسش توانایی نظامی روسیه باشد.

    شواهد موجود نشان می‌دهد کرملین هنوز درگیر جنگی فرسایشی در اوکراین است و توانایی گشودن جبهه‌ای جدید را ندارد. اما منطق تهدید برای روسیه، الزاماً منطق حمله نیست؛ داشتن ظرفیت حمله، خود یک ابزار سیاسی است.

    به بیان دیگر، روسیه شاید هرگز قصد حمله به خاک ناتو را نداشته باشد، اما داشتن امکان تهدید، برایش نوعی اهرم راهبردی محسوب می‌شود. ابزاری برای فشار بر اروپا، شکاف‌افکنی در ناتو، و آزمودن میزان اتکا به آمریکا.

    ۲۰۲۹ به احتمال فراوان نه سال جنگ خواهد بود و نه سال آرامش. اما یک واقعیت را روشن می‌کند: اروپا وارد دوره‌ای شده که امنیت دیگر پیش‌فرض نیست، بلکه پروژه‌ای فعال است. اروپا باید خود را برای جهانی آماده کند که در آن شراکت‌ها کمتر قابل اتکا و تهدیدها واقعی‌تر شده‌اند.

    منبع: ایرنا

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.