مفهوم «صلح از طریق قدرت» از ابتدای شکلگیری آمریکا وجود داشته است. جرج واشنگتن (نخستین رئیس جمهوری آمریکا) در سال ۱۷۹۳ در برابر کنگره گفت: «اگر میخواهیم صلح را ـ که یکی از مهمترین ابزارهای شکوفایی رو به رشد ماست ـ تضمین کنیم، باید روشن باشد که همواره برای جنگ آمادهایم.»
به گزارش العربی الجدید، مفهوم «صلح با زور» که دونالد ترامپ مطرح میکند، با مفهوم پیشینیان وی، از جمله رونالد ریگان که این نظریه را در برابر اتحاد شوروی پیش برد، متفاوت است. ترامپ این نظریه را بهطور ویژه به خاورمیانه تعمیم میدهد؛ بنابراین نه از «صلح از طریق قدرت» بلکه از «صلح تحمیلی با زور» سخن میگوید؛ صلحی که باید بر طرفهای درگیر، بهویژه طرفهای عربی و بهطور مشخص سوریه و لبنان تحمیل شود؛ به این معنا که بهطرف عادیسازی با «اسرائیل» بروید، موضوع تمام است.
بر اساس این گزارش، شتاب ترامپ برای پایان دادن به این درگیری از جنبههای مختلف مشهود و مهمترین آنها تقویت جایگاه «اسرائیل» یک بار برای همیشه (در تصور و خیال او) بهعنوان چماقی بالای سر ملتهای منطقه، دستاندازی آمریکا و «اسرائیل» به ثروتها و منابع آنان و تکمیل روند موسوم به «پیمان ابراهیم» و عادیسازی روابط با عربستان، کشورهای خلیج فارس، سوریه، لبنان و شاید عراق و ادعای منزوی کردن ایران و حذف نفوذ آن در برخی کشورهای خط مقدم است.
این پایگاه خبری در ادامه گزارش خود تاکید کرد که در تاریخ سابقه ندارد صلحی که با زور به ملتها تحمیل شده باشد، دوام بیاورد.
العربی الجدید ادامه داد: طرح ترامپ به نوعی فوریت دارد زیرا آمریکا در آستانه رکود اقتصادی دیگری قرار گرفته و اگر به سرعت به غارت بیشتری از منابع جهان دست نزند، موقعیت متزلزلش را نخواهد توانست حفظ کند همان گونه که حملات بیپروای واشنگتن علیه ونزوئلا و نفت و داراییهایش مثال روشنی بر این ادعا است.
آیا «صلح با زور» واقعا به صلح منتهی میشود؟
به گزارش العربی الجدید، ترامپ بر این باور است که حمایت مطلق از «اسرائیل» دشمنان آن را بازمیدارد و فلسطینیها باید نخست تسویهحسابهایی را بپذیرند که با واقعیت تحمیلشده تعیین شده، نه از طریق مذاکره برابر. نظریه ترامپ درباره «صلح با زور» با ایده عادیسازی پیوند دارد، از نظر وی صلح نه با مذاکرات طولانی (به شیوه کلینتون) و نه با راهحلهای عادلانه، بلکه با نشان دادن قدرت شکستناپذیر «اسرائیل» و تضعیف فلسطینیها در سطح سیاسی و منطقهای حاصل میشود تا عملا قدرت اعتراض نداشته باشند.
بر اساس این گزارش، برای کشورهای عربی و کشورهای حاشیه خلیج فارس، انگیزههای امنیتی و تسلیحاتی (از جیب خودشان) در مقابل پذیرش «اسرائیل» بهعنوان واقعیت ارائه میشود. بنابراین، «زور» ابزاری برای ایجاد شرایطی است که طرفها را مجبور به عادیسازی کند، نه اینکه به صلحی پایدار و متوازن برسد و شیوه کار نیز بین تطمیع ـ مانند فروش جنگافزارهای پیشرفته از جمله جنگندههای F-۳۵ به عربستان و امارات و تهدید مانند فشارهای سیاسی و مالی علیه سودان و حذف آن از فهرست تروریسم در نوسان است.
فشار بر سوریه و لبنان
پایگاه العربی الجدید افزود: در سوریه، فشارها در انواع مختلف ادامه دارد، نابودی زیرساختها، نفوذ در خاک کشور و درگیریهایی که مسیر آینده منازعه را آشکار میکنند، مانند رخدادهای اخیر در «بیت جن» و در لبنان نیز فشارها بیشمار است، بهویژه به دلیل حضور حزبالله؛ فشارهایی مالی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بر کل کشور اعمال میشود.
پیام ضمنی آمریکا هم این است: کشورتان بدون صلح و عادیسازی با «اسرائیل» و بدون پایان دادن به پروژه مقاومت آیندهای ندارد.
در نتیجه به باور ترامپ و «اسرائیل»، اگر حزبالله شکست بخورد یا تضعیف شود، بسیاری از نیروهای سیاسی مخالف آن در لبنان تصور میکنند «فرصت» برای پیوند بیشتر لبنان با محور غربی ـ خلیجی، بهویژه سعودی، فراهم شده است.
آیا طرح ترامپ فرو میریزد؟
در این گزارش آمده است: نخست اینکه عادیسازی نیازمند پذیرش مردمی است و این پذیرش در میان مردم سوریه بهشدت ضعیف و در میان بخشهای گستردهای از مردم لبنان تقریباً ناممکن است. مخالفت ملتها در چنین مواردی تعیینکننده است.
از نظر سیاسی نیز، حاکمان در سوریه و لبنان نمیتوانند بهسادگی برخلاف تمایل عمومی جامعه حرکت کنند. ترور انور سادات (رئیس جمهور اسبق مصر) نمونهای روشن است؛ همچنین مردم مصر هرگز با جامعه صهیونیستی عادیسازی نکردند، و مردم اردن نیز همینگونهاند.
العربی الجدید اضافه کرد: صلح تحمیلی بر خلاف اراده مردم نه موفق میشود و نه دوام میآورد. توافقات صرفا سیاسی نخبگان حاکم، صلح واقعی و عادیسازی عملی به بار نمیآورند. بر همین اساس، نمایش «روابط عمومی» که ترامپ در منطقه برگزار میکند، به صلح و عادیسازی دلخواه آمریکا و «اسرائیل» نخواهد انجامید.
رژیم صهیونیستی اساسا صلح نمیخواهد
بر اساس این گزارش، صلح در محاسبات راهبردی «اسرائیل» جایگاهی ندارد. باور تاریخی آن به جای صلح، تحمیل قواعد جدید است ـ مانند آوردن حکومتهایی که با «اسرائیل» توافقهای امنیتی مفید امضا کردند.
اکنون «اسرائیل» میکوشد همین مدل را در سوریه و لبنان پیاده و «کمربند امنیتی» گستردهتری را برای خود ایجاد کند.
این در حالی است که رؤیای آمریکا پایان منازعه برای اهداف اقتصادی و سلطه است؛ اما «اسرائیل» فقط امنیت خود را میخواهد؛ نه صلح و نه حتی پذیرش منطقهای برایش مهم است.
چرا «صلح با زور» محکوم به شکست است؟
در گزارش العربی الجدید آمده است: آمریکاییها و اسرائیلیها درک نمی کنند که هر توافق صلحی که با زور و فشار حداکثری تحمیل شود، هماکنون و در آینده در معرض لغو و مخالفت مردمی است. هرگونه ترتیبات امنیتی اجباری نیز به محض کاهش فشار نظامی فرو میریزد.
بر اساس این گزارش، «اسرائیل» شاید بتواند جنگی محدود برای بهبود شرایط امنیتیاش آغاز کند، اما نمیتواند با جنگ، تغییرات سیاسی عمیق مانند عادیسازی یا تغییر نظامها را تحمیل کند. جنگ با حزبالله در لبنان درِ عادیسازی را باز نمیکند؛ بلکه درِ هرج و مرج را باز میکند. در سوریه نیز حملات خصمانه نه مردم و نه حاکمیت را به پذیرش عادیسازی ترغیب نمیکند.
در پایان این گزارش آمده است، احتمال ادامه وضعیت فرسایشی کنونی بیش از هر احتمال دیگری وجود دارد و جنگ گسترده کمترین احتمال را دارد؛ زیرا نتیجه بخش نیست و در نهایت، طرح خیالی ترامپ برای تحمیل «صلح با زور» بر همه طرفهای درگیری در منطقه سرانجام شکست خواهد خورد؛ زیرا اساسا بر نظریهای فروپاشیده و تصوری غیرواقعبینانه بنا شده است. هیچگاه در تاریخ صلحی که با زور تحمیل شده باشد، دوام نیاورده است. صلح و زور دو واژه متضاد هستند که نمیتوان آنها را در یک معادله یا نظریه جمع کرد.
منبع: ایرنا





ثبت دیدگاه