خیز بلند تغییر جهان؛ ترامپ با طراحی سند امنیتی جدید چه در سر دارد؟
  • آذر 18, 1404 ساعت: ۱۰:۰۰
  • شناسه : 100536
    0
    طرح چشم‌انداز امنیتی ترامپ که در قالب سندی مشخص طراحی شده، گمانه‌زنی ها نسبت به جایگاه آمریکا و نقش او در روابط جهانی را افزایش داده است.
    پ
    پ

    در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ و همچنین در کارزار انتخاباتی او برای سال ۲۰۲۴، مجموعه‌ای از غرایز و درک‌های سیاسی او آشکار شد. یکی از این غرایز، ارزش‌گذاری بر قدرت صرفاً به خاطر خودِ قدرت بود. از نگاه ترامپ، این قدرت است و نه اصول  که جهان را به حرکت درمی‌آورد. گرایش دیگر او این بود که رفاه اقتصادی را اصل اساسی سیاست خارجی بداند .او در سال ۲۰۱۶ وعده داد: «ما دوباره آمریکا را ثروتمند خواهیم کرد. باید ثروتمند باشید تا بزرگ باشید». سومین غریزه او، پیوند تنگاتنگ سیاست با شخصیت فردی است. ترامپ در کنوانسیون جمهوری‌خواهان سال ۲۰۱۶ اعلام کرده بود: «فقط من می‌توانم این مشکل را حل کنم».

    پیش به سوی محافظه‌کاری آمریکایی

    مایکل کیمج استاد تمام دانشگاه کاتولیک آمریکا در مقاله‌ای که برای فارن‌افرز نوشته است بیان می‌کند: استراتژی امنیت ملی جدید ترامپ که در اواخر هفته گذشته منتشر شد، این سه غریزه را در قالب یک چارچوب رسمی ترکیب و بازتعریف می‌کند و آنها را نیروهای ضروری برای شکل‌دادن به نظم بین‌المللی معرفی می‌کند. این سند به «سرشت ملت ما ـ که قدرت، ثروت و نجابت آن بر اساس همین سرشت ساخته شده» اشاره می‌کند و حفاظت از این سرشت را بر عهده شخص رئیس‌جمهور و «تیم او» می‌گذارد؛ همان تیمی که در دوره نخست، «با بسیج موفقیت‌آمیز قدرت‌های بزرگ آمریکا، مسیر را اصلاح کرده و کشور را وارد عصر طلایی جدیدی کرده است».

    در این روایت، شخصیت، قدرت و حامیان ترامپ عاملان اصلی این عصر طلایی‌اند.

    گسست واقعی از اجماع دوحزبی پس از جنگ سرد؛ ترامپ تغییر بزرگ را آغاز کرد

    آمریکا استراتژی امنیت ملی خود را به‌روزرسانی کرده است؛ سندی که نسبت به نسخه‌های پیشین روسای جمهور ایالات متحده با تغییرات قبال توجهی همراه بوده است.

    این سند همچنین تجلی نوعی محافظه‌کاری آمریکایی است. حزب جمهوری‌خواه ترامپ، دیگر حزب جرج بوش یا رونالد ریگان نیست؛ یعنی رؤسایی که سیاست‌های محافظه‌کارانه داخلی را با بین‌الملل‌گرایی لیبرال پیوند می‌زدند. حزب جمهوری‌خواه ترامپ بیش از هر چیز بر تمایز میان دوست و دشمن استوار است؛ تمایزی که سیاست داخلی را با سیاست خارجی یکی می‌کند.

    این دوگانه‌سازی، به معنای رد کامل دولت بایدن است ـ دولتی که ترامپ در مقدمه سند آن را «چهار سال ضعف، افراط و شکست‌های مرگبار» می‌نامد ـ و همراه است با دغدغه پاکی ملی و ترس از آلودگی خارجی و همچنین اراده‌ای برای تقویت اصول تمدنی «در اروپا، جهان انگلیسی‌زبان و دیگر بخش‌های دموکراتیک جهان».

    GettyImages-1229229254-1024x679

    استراتژی جدید هم‌زمان بازتاب‌دهنده و تحریف‌کننده واقعیت جهانی است. این سند با تقدیس نقش شخصیت ـ با اصطلاح «دیپلماسی ریاست‌جمهور» ـ به جهانی رسانه‌محور اشاره می‌کند که در آن رهبران فردی دارای حضور، اختیار و قدرت عظیم‌اند؛ جهانی که خود ترامپ نیز در شکل‌دادن به آن نقش داشته است.

    اما سند زمانی با واقعیت برخورد می‌کند که قدرت خام را بر اقناع ترجیح می‌دهد و سیاست خارجی آمریکا را پیش از هر چیز بر نیمکره غربی متمرکز می‌کند؛ در حالی که سند خود می‌پذیرد که منطقه هند-پاسیفیک مرکز ثقل اقتصادی جهان شده و جنگ تعیین‌کننده قرن بیست‌ویکم اکنون در اروپا جریان دارد.

    جشن قدرت آمریکا در نظم جهانی آرمانی

    این سند در برخی موارد جشن قدرت آمریکا است و می‌کوشد آن را تقویت کند؛ اما در بخش‌هایی دیگر هدفش مهار جاه‌طلبی‌های آمریکا است. این سند شاید رفتار روزمره ترامپ را توضیح ندهد، اما نوعی نظم جهانی آرمانی را ترسیم می‌کند؛ نظمی که نه رهبری آمریکا را مبنا قرار می‌دهد، نه رقابت قدرت‌های بزرگ و نه برخورد تمدنی را. این نظم بر شبکه‌ای متراکم از روابط شخصی استوار است که بر هرگونه اتحاد سنتی و هر تمایز میان دموکراسی و اقتدارگرایی غلبه می‌کند.

    آمریکا چین روسیه

    چنین نظمی می‌تواند برای پوتین فرصت فراهم کند تا جنگ اوکراین را مطابق خواسته‌های خود پایان دهد .این وضع می‌تواند برای طرح‌های بلندپروازانه شی‌جین‌پینگ نیز مطلوب باشد. اما بیش از همه، چنین نظمی مطابق خواسته‌های مردی است که جهان را به شکل کاملاً شخصی می‌بیند، به‌سادگی تغییر موضع می‌دهد، به توافقات بلندمدت اعتقاد ندارد و بیشتر به دنبال معاملات لحظه‌ای و سریع است. این فقط جهان مطلوب ترامپ نیست؛ این همان جهانی است که اکنون در اختیار اوست.

    کمبود یک فروشنده

    ترامپ با دیپلماسی قرن بیست‌ویکم احساس راحتی دارد. در دهه گذشته، سازمان‌های چندجانبه مانند سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری اروپا نفوذ خود را از دست داده‌اند و دیپلماسی بلندمدت ساختارمند کم‌رنگ شده است. «سند نهایی هلسینکی» ۱۹۷۵ که معماری امنیتی غرب اروپا را تثبیت کرد، حاصل مذاکرات جزئی و طولانی میان دیپلمات‌های بی‌نام‌ونشان بود؛ اکنون متعلق به گذشته‌ای دور است.

    نهادها، وزارتخانه‌ها و بروکراسی‌ها جایگاه خود را از دست داده‌اند، زیرا رهبران بلندپرواز و متمرکزکننده قدرت بعضی کاریزماتیک، بعضی اقتدارگرا، و برخی هر دو در کشورهای بزرگ ظهور کرده‌اند. ترامپ، پوتین، شی‌جین‌پینگ، نارندرا مودی و رجب طیب اردوغان، سیاست خارجی کشورشان را شخصاً شکل می‌دهند.

    20251208_204808

    رسانه‌های مدرن گرچه دسترسی به اطلاعات را دموکراتیک‌تر کرده‌اند، اما هم‌زمان قدرت شخصی‌شده را تقویت می‌کنند. در فضای دیجیتال، ترامپ تجسم آمریکا است، پوتین تجسم روسیه، شی تجسم چین، مودی تجسم هند و اردوغان تجسم ترکیه. مردم جهان به‌طور مستقیم با این رهبران ارتباط برقرار می‌کنند و آنان با رفتار و گفتارشان لحن روابط بین‌الملل را تعیین می‌کنند. در این نظم، هوس‌ها و خلق‌وخوهای لحظه‌ای رهبران می‌توانند جایگاه قانون پیدا کنند. توافق‌های الزام‌آور کمیاب شده‌اند، اما معاملات کوتاه‌مدت و رفت‌وبرگشتی فراگیر شده‌اند.

    غیبت تاریخ

    یکی از ویژگی‌های برجسته این استراتژی، زمان‌حال‌گرایی آن است. غیر از اشاره‌هایش به ناکارآمدی قبل از ترامپ و ستایشش از دکترین مونرو، تقریباً هیچ پس‌زمینه تاریخی ندارد. در این سند، خبری از روایت رایج نیست که می‌گوید آمریکا پس از جنگ جهانی دوم معماری نهادی‌ای بنا کرد که امنیت، رفاه و آزادی را تقویت می‌کرد. سند هیچ تاریخ بدیل دیگری هم ارائه نمی‌دهد.

    این استراتژی، سند امنیتی عصر شبکه‌های اجتماعی است: لحظه‌ای، سیال، و قابل تنظیم در هر زمان. چنین تصویری رئیس‌جمهور را قدرتمندتر می‌کند؛ جهانی که باید منتظر بماند تا او گام بعدی خود را بردارد.

    تناقض‌ها

    سند جدید سرشار از تناقض است: از یک طرف، از اقتصاد سیاسی همراه با کاربرد نظامی در نیمکره غربی و سیاست تعرفه‌ای در سایر مناطق سخن می‌گوید. از سوی دیگر، کاهش حضور آمریکا را توصیه می‌کند.

    20251208_205138

    می‌گوید پس از فروپاشی شوروی، «نخبگان سیاست خارجی آمریکا بر این باور شدند که سلطه دائمی آمریکا بر جهان به نفع کشور است.»

    هرچه قدرت آمریکا بیشتر مهار شود، به همان اندازه توانایی ایالات متحده در اقناع باید افزایش یابد؛ اما سند هیچ پایه‌ای برای چنین اقناعی فراهم نمی‌کند. بخش مربوط به اروپا گویاترین بخش در این تناقض‌سازی است: به‌جای اقناع در چارچوب اتحادها، سند پیشنهاد می‌کند آمریکا محافظه‌کاری را در اروپا ترویج دهد. این پروژه‌ای انقلابی است که نیازمند قدرت‌نمایی مداوم آمریکا در خارج از کشور است.

    اما شعار «اول آمریکا» با دیپلماسی اقناعی هم‌خوانی ندارد؛ چون اقناع نیازمند توجه، درک و گاهی چشم‌پوشی از منافع کوتاه‌مدت برای اهداف بلندمدت است.

    اروپا: مسئله‌ای درجه‌دو

    سند، اروپا را اولویت درجه دوم معرفی می‌کند. ابتدا نیمکره غربی و سپس هند-پاسیفیک مطرح می‌شوند؛ منطقه‌ای که هم قدرت اقتصادی و هم میدان رقابت ژئوپلیتیک آینده است. با این حال، سند به‌شکلی عجیب مهاجرت غیرقانونی و قاچاق مواد مخدر از آمریکای لاتین را در صدر چالش‌های امنیتی آمریکا قرار می‌دهد. این مشکلات جدی‌اند، اما در مقایسه با احتمال بی‌ثباتی بزرگ در اروپا یا هند-پاسیفیک، بسیار کوچک‌ترند.

    سیگنال تکان‌دهنده سند ترامپ و لحظه دشوار اروپا؛ سقوط به یک سراشیبی تند؟رهبران اروپایی عمیقاً نگران تلاش‌های ایالات متحده برای دستیابی به توافقی هستند که با هماهنگی روسیه تهیه شده و تائید کننده تسلیم غرب خواهد بود.

    سند در موضوع اوکراین بیش از همه دچار ضعف است. بعضی بخش‌ها می‌گویند آمریکا باید مانع سیطره منطقه‌ای روسیه یا چین شود و اروپا باید امنیت خود را تأمین کند. اما بخش‌های دیگر نفوذ قدرت‌های بزرگ را «حقیقتی همیشگی» می‌دانند و تلویحاً برای روسیه حق نفوذ قائل‌اند.

    سند می‌گوید باید با روسیه به «ثبات استراتژیک» رسید و نخبگان اروپایی مانع صلح‌اند. می‌گوید اوکراین جنگ را پشت سر خواهد گذاشت، اما درباره امنیت آینده آن و پیوندش با اروپا سکوت می‌کند. احتمال شکست اوکراین را نیز در نظر نمی‌گیرد. در نهایت، سند جنگ اوکراین را بیش از حد ساده‌سازی می‌کند و خطر عادی‌سازی جاه‌طلبی روسیه برای کنترل اوکراین را نادیده می‌گیرد.

    هرچه بخواهی همیشه به دست نمی‌آوری

    این اسناد نقشه راه دقیق نیستند. روسای‌جمهور آمریکا بیشتر به بحران‌ها واکنش نشان می‌دهند تا اینکه آنها را طراحی کنند. حمله ۱۱ سپتامبر بوش را تغییر داد؛ اوباما با بهار عربی و جنگ اوکراین و سوریه روبه‌رو شد؛ ترامپ با همه‌گیری کرونا؛ بایدن با یورش روسیه به اوکراین و بحران خاورمیانه. دوره دوم ترامپ نیز بیش از آنکه به سند امنیت ملی ۲۰۲۵ شبیه باشد، از بحران‌های غیرمنتظره شکل خواهد گرفت.

    قبلا از احتمال «دیپلماسی انعطاف‌پذیر» دولت ترامپ گفته شده؛ نوعی توانایی برای مدیریت تنش‌ها. در برخی موارد، این انعطاف دیده شده: مانند آتش‌بس غزه و توافق صلح ارمنستان و آذربایجان.

    اما سند جدید نشان می‌دهد که نظم مورد نظر ترامپ پر از تناقض و دوگانگی است. پایان دادن به جنگ اوکراین نیازمند هماهنگی دقیق با متحدان و طراحی مشوق‌هایی برای مهار روسیه است؛ امری ناسازگار با پروژه او برای محافظه‌کارسازی اروپا. مهار چین نیازمند اقناع و دیپلماسی حرفه‌ای است، نه تعرفه‌گذاری و اگر آمریکا می‌خواهد حضور نظامی‌اش را کاهش دهد، باید از الگوهای تمدنی و فرهنگی عبور کند و شراکت جهانی مبتنی بر احترام متقابل بسازد.

    ترامپ با شعار محدود کردن قدرت آمریکا روی کار آمد، اما در عمل شیفته قدرت و امکان‌های جهان‌تغییردهنده آن شده است.

    منبع: اکوایران

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.