در چرخشی چشمگیر، دستگاه سیاست خارجی کشورهای خلیج فارس دیگر ایران را عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه نمیدانند، بلکه اکنون انگشت اتهام را به سوی اسرائیل گرفتهاند.
ین تغییر دیدگاه به روشنی در سخنان بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان، آشکار شد که هفته گذشته در نشست «گفتوگوی منامه» در بحرین، که به میزبانی اندیشکده بریتانیایی مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک برگزار شد، اعلام کرد: «ما مدتهاست میدانیم که اسرائیل، نه ایران، منبع اصلی ناامنی در منطقه است».
منشا بیثباتی
به نوشته ریسپانسیبل استیتکرافت، به نظر میرسد این سخنان صرفاً شعار یا لفاظی نیست. نزدیک به چهار دهه است که دیپلماتها، استراتژیستها و سیاستگذاران آمریکایی، ایران را کانون بیثباتی خاورمیانه معرفی کردهاند؛ از همین رو، این چرخش عربی زنگ خطر جدی برای واشنگتن به شمار میرود. اگر قدرتهای منطقه دیگر ایران را منشأ اصلی آشوب ندانند، سیاست آمریکا در خاورمیانه با خطر ناهماهنگی جدی روبهرو میشود؛ حتی در حالی که بسیاری از مقامهای دولت ترامپ همچنان در حال تکرار همان مواضع قدیمی درباره نقش محوری تهران در ایجاد هرجومرج منطقهای هستند.
از دوران ریگان تاکنون، گفتمان سیاست خارجی آمریکا، ایران را بهعنوان عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه تصویر کرده است. در دوران دولت کلینتون، وزیر خارجه وقت، وارن کریستوفر، جمله معروفی گفت: «هرجا در منطقه نگاه کنید، دست شیطانی ایران را میبینید». این عبارت، دیدگاهی دوحزبی را شکل داد که تا امروز در واشنگتن پایدار مانده است. این نگاه در قالب سیاست «مهار دوگانه» دولت کلینتون تثبیت شد؛ سیاستی که هم ایران و هم عراق را هدف قرار میداد. منطق آن ساده بود: ایران و عراق منبع بیثباتیاند، اسرائیل لنگر ثبات است؛ مهار آن دو و حمایت از اسرائیل، امنیت خاورمیانه را تضمین و مسیر صلح را هموار میکند. از آن زمان، ضرورت مهار «بیثباتسازی ایران» بهانهای برای تداوم هژمونی نظامی آمریکا در منطقه شده است.
نام این سیاست در طول دههها تغییر کرده، اما جوهرهاش پابرجا مانده است؛ بهجز دوره کوتاه پس از توافق هستهای ۲۰۱۵، که دولت باراک اوباما به طور موقت این راهبرد را کنار گذاشت. حتی «پیمانهای ابراهیم» دونالد ترامپ، که بهعنوان ابتکاری تاریخی تبلیغ میشد، در عمل همان فرض قدیمی را تقویت کرد: اینکه ایران محور بینظمی منطقه است و کشورهای عرب باید برای مهار آن با اسرائیل همسو شوند.

اما حالا روشن است چرا یک وزیر خارجه عرب ممکن است نهتنها روایت واشنگتن را رد کند، بلکه آن را وارونه سازد و اسرائیل، نه ایران، را منشأ اصلی بیثباتی بداند. تنها در دو سال گذشته، اسرائیل به هفت کشور حمله کرده و بنا بر گزارش یک کمیسیون سازمان ملل، در غزه مرتکب «نسلکشی» شده است. اسرائیل بخش عمدهای از غزه و مناطق وسیعی از جنوب لبنان را ویران کرده است. هنگامی که نیروهای اسرائیلی به قطر – یکی از شرکای کلیدی آمریکا – حمله کردند، دیگر برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تردیدی باقی نماند که بیپروایی اسرائیل تهدیدی مستقیم برای کل منطقه است.
دیدگاهی دیرینه
مقامهای عمانی میگویند خودِ سیاستهای آمریکا این وضعیت را رقم زده است. به باور آنها، راهبرد واشنگتن در منزوی کردن و مهار ایران، شکافهای منطقهای را عمیقتر کرده و فرصتهای کاهش تنش را از بین برده است. اگر ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در منطقه ادغام شده بود، احتمالاً تنشها با آمریکا و اسرائیل کاهش مییافت و در نتیجه نگرانی همسایگان جنوبی ایران هم کمتر میشد. در واقع، البوسعیدی در سخنرانی منامه خواستار یک چارچوب امنیتی فراگیر برای منطقه شد، چارچوبی که ایران، عراق و یمن را در بر گیرد، نه اینکه آنها را کنار بگذارد.

او تأکید کرد: «ما مدتهاست میدانیم که اسرائیل، نه ایران، عامل اصلی بیثباتی منطقه است». این جمله نشان میدهد که سخنان او واکنشی لحظهای به رویدادهای اخیر نیست، بلکه بازتاب دیدگاهی دیرینه است که مقامهای عرب اکنون برای نخستین بار حاضرند آشکارا بیانش کنند. زمانی که یک وزیر خارجه ارشد شورای همکاری خلیج فارس و نماینده کشوری چون عمان، که بارها در نقش میانجی میان ایران و آمریکا نقش داشته است، این روایت رایج را در برابر مخاطبانی عمدتاً آمریکایی رد میکند، پیامدهای آن بسیار قابل توجه است.
ضرورت بازتنظیم
این سخنان البته به این معنا نیست که کشورهای خلیج فارس ایران را کاملاً بیخطر میدانند یا اقدامات آن را همواره سازنده میبینند. پژوهشی که در سال ۲۰۲۰ انجام شد، نشان داد که ایران یکی از مداخلهگرترین قدرتهای منطقهای بوده است، هرچند از سال ۲۰۱۵ این نقش تا حد زیادی به ترکیه و امارات منتقل شده است. اما اگر شورای همکاری خلیج فارس دیگر ایران را تهدید اصلی تلقی نکند، تمایلش برای حمایت از سیاستهای ضدایرانی واشنگتن کاهش مییابد. دولت ترامپ که سیاست «فشار حداکثری ۲.۰» را دنبال میکند، ممکن است دریابد که در خلیج فارس متحدان چندانی ندارد.
اگر آمریکا راهبرد خود را بازتنظیم نکند، خطر آن وجود دارد که سیاستهایش بهکلی از همسوی با شرکای خلیج فارس فاصله بگیرد. دولت ترامپ بهتر است به دعوت البوسعیدی برای طراحی چارچوب امنیتی فراگیر منطقهای گوش دهد؛ سازوکاری که نهتنها به ثبات خاورمیانه کمک میکند، بلکه به واشنگتن امکان میدهد بار امنیت منطقه را به دوش کشورهای محلی بسپارد، نه سربازان آمریکایی.
به بیان دیگر، این راه میتواند مسیر مسئولانهای برای کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه و بازگرداندن نیروها به کشور باشد.
پس از چهل سال که ایران هدف اصلی سرزنشها بود، اکنون خاورمیانه نشانههایی از جابهجایی کانون نگرانی خود بروز میدهد. آمریکا باید این پیام را جدی بگیرد و آن را فرصتی برای کنار گذاشتن ذهنیتهای «ایرانمحور» بداند؛ ذهنیتی که موجب تداوم درگیری بیپایان واشنگتن در منطقهای شدهاند که چند رئیسجمهور متوالی دیگر آن را بخشی حیاتی از امنیت ملی آمریکا نمیدانند.
منبع: اکوایران





ثبت دیدگاه