همواره احتمال حمله آمریکا و اسرائیل به ایران وجود دارد؛ چه نتانیاهو سفر کند و چه سفر نکند، چه رسانهها به آن بپردازند و چه نپردازند.
عصبانیت غیر قابل انکار نتانیاهو و ابراز مخالفت با مذاکرات آنهم به صورت خشن این احتمال را برای ایران ایجاد می کند که این لابی بتواند در این مذاکرات اخلال ایجاد کند بنابراین امریکا باید استقلال خود را نسبت به تحرکات و خواسته های نابجای رزیم صهیونی و شخص نتانیاهو به جمهوری اسلامی به اثبات برساند.
نظر به اهمیت موضوع و حساسیت شرایط منطقه ای و بین المللی، در این نوشته، تلاش می شود ابعادی چند از ویژگی ها و مختصات مواجهه مردان دیپلماسی ایران و آمریکا مورد اشاره قرار گیرد.
واکنشها به همه تصمیمهای اضطرارمحور دولت ترامپ، آنقدر جدی و گسترده است که میتوان گفت روابط بینالمللی جدیدی در حال شکلگیری است.
ترامپ قطعا نمی تواند با اعمال فشار از ایران امتیاز بگیرد لذا عقل حکم می کند که خود را در مسیر همکاری با ایران قرار دهد که این امر بدون لغو تحریم های ظالمانه، امکانپذیر نیست.
ادامه تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه و مناطق دیگر، تنها محدود به فلسطین و سوریه نخواهد ماند و در صورت عدم تدوین یک راهبرد کارآمد و کلی میان کشورهای اسلامی، ممکن است در آینده کشورهای دیگری نیز در منطقه در معرض خطر قرار گیرند. ازاینرو، اتحاد میان ملتها و دولتها برای مقابله بهموقع با این تهدید مشترک، ضرورت دارد.
در حالت طبیعی بازه زمانی ۵ ماهه پیشرو باید با بیشترین حساسیت و مراقبت کنترل شود چراکه در خارج از این بازه زمانی برخی تهدیدهای فوری کنونی همچون اسنپبک امکان بالفعلسازی نخواهد داشت.
دلایل موجهی برای ایالات متحده وجود داشت که بخواهد تقسیم وظایف جدیدی را با متحدان اروپایی خود دنبال کند، اما تغییر جهت به سمت روسیه و تبدیل اروپا به یک رقیب، به این معناست که دوستی با حدود ۴۵۰ میلیون نفر، با تولید ناخالص داخلی ۲۰ تریلیون دلاری را با رابطهای نامطمئن با رهبر یک قدرت رو به افول، با جمعیتی کمی بیش از ۱۴۰ میلیون نفر و اقتصادی به ارزش تنها ۲ تریلیون دلار، معامله کند.
ترامپ ادعا می کند که ایالات متحده آمریکا هزینه زیادی برای امنیت اروپا در چارچوب سازمان پیمان آتلانتیک شمالی هزینه می کند و لازم است که اعضای نانو بودجه نظامی خود را از حدود دو درصد کنونی از کل تولید ناخالص داخلی، به دو برابر افزایش دهند.
حوادث سوریه نشان داد که رویدادهای کنونی زیر نظر آمریکا و اسرائیل با نقش اجرائی ترکیه صورت می گیرد و برنده همه این تحولات رژیم صهیونیستی و بازنده آن همه کشورها و ملتهای منطقه اند. آینده نشان خواهد داد که دولت ترکیه خود نیز در رأس بازندگان خواهد بود.
با تداوم جنگ در غرب آسیا، بعید است صلح در اوکراین هم ایجاد شود و با توجه به ورود امریکا در باتلاق جدید به به نظر می رسد شرایطی سخت تر از اشغال افغانستان و عراق برای سربازان و نظامیان آمریکا رقم خواهد خورد.