در پی به قدرت رسیدن مجدد ترامپ دوباره با این بحث که آیا نظم بینالمللی جدیدی در حال شکلگرفتن است، مواجه شدهایم. اقدامات ترامپ در فاصلهگرفتن از تعهدات امنیتی در قبال متحدان اروپایی، نزدیکشدن به روسیه و نظامهای اقتدارگرا و نیز راهانداختن نوعی جنگ تجاری و... بار دیگر بحث درباره شکلگیری یک نظم بینالمللی جدید را به میان آورده است.
در سه سال اخیر این ذهنیت در ایران شکل گرفت که آذربایجان و ترکیه تبانی کرده اند تا "دالان تورانی – ناتویی – صهیونیستی" در آن سوی مرز ایران را ایجاد کنند و به این وسیله تغییرات ژئوپلیتیک جدیدی را در منطقه رقم بزنند. اما احتمالاً به این فرضیه مهم توجه نشد که چه بسا گرداننده بازی ژئوپلیتیک در آن سوی مرز، روسیه باشد و روس ها قصد دارند فصل نهایی استراتژی جدید خود در قفقاز جنوبی را عملیاتی کنند. در واقع از ابتداء مشخص بود که بازیگران دیگر به دلیل محدودیت های جدی ژئوپلیتیکی قادر نیستند قاعده بازی را به نفع خود تغییر دهند. این بدان معناست که ایجاد کریدوری در جنوب ارمنستان با طراحی روسیه در حال پیگیری است نه ناتو، غرب و یا صهیونیست ها.
بر خلاف کریدور ارس، کریدور جعلی زنگزور، یک کریدور صرفاً ترانزیتی نیست؛ بلکه یک کریدور قومی با اغراض توسعهطلبانه امنیتی، تاریخی، تورانی و ژئوپلیتیکی هست که که کارکردهای ضدایرانی دارد، بنابراین عزم تهران و خطوط قرمز کشور دراینخصوص خللناپذیر است.
«عبدالباری عطوان» تحلیلگر مشهور عرب با اشاره به اتهامات بی اساس آمریکا علیه ایران درباره جنگ اوکراین، از نگرانی روز افزون آمریکا و ناتو از پیشرفت بزرگ در صنایع نظامی ایران و حرکت جهان به سمت نظام چندقطبی خبر داد.
به نظر می رسد روابط ایران و روسیه، نه از نوع همکاری راهبردی، بلکه بیشتر همکاری اجباری یا محتاطانه برای مقابله با بحرانهای مقطعی بوده و صرفا عناصری از روابط استراتژیک را در خود دارد.
«عبدالباری عطوان» تحلیلگر جهان عرب با اشاره به تهدیدات «لیندسی گراهام» سناتور آمریکایی علیه «یحیی السنوار» رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس، آن را نشانه شکستی دانست که واشنگتن و متحد آن تل آویو در جنگ غزه و نیز در برابر نیروهای مسلح یمن متحمل شده است.
ارزش استقلال کشور در حاشیه روابط خارجی تک محوری سال های اخیر قرار گرفته و احتیاج به بازسازی دارد. صادرات نفت و پتروشیمی در انحصارهای خاص محدود شده و خاصیت اهرمی سیاسی خود را از دست داده است. محور مقاومت متاسفانه در یک نبرد با پایانی نامشخص فرو رفته و نمی توان در مورد ظرفیت سیاسی آن اظهار نظر قطعی کرد. پرونده اتمی نیز درگیر تناقض متن برجام ۲۰۱۵ با شرایط فعلی پیشرفت های اتمی کشور است.
در پاسخ و در چشم اندازی کلان باید «پندار»های موجود را شکافت، «پایه»های اساسی انتخابات را شناسایی کرد و «پویایی»های حاکم بر انتخابات را مورد مداقه قرار داد. پندارهای متعددی درباره انتخابات آمریکا وجود دارد که پذیرش آنها، به داشتن تصویری درست نمی انجامد. از جمله این پندارها، بی اهمیت دانستن انتخابات و دست کم گرفتن آن است. پندارهای این چنینی، بعضا در انواع بسته بندی های تئوریک عرضه می شوند، از جمله بر نقش کمپانی ها، ماهیت نظام سرمایه داری و اثرگذاری محافل پشت پرده تاکید شده است و نوعی از پیش تعیین شدگی را برجسته می کنند.
نشریه نیویورکتایمز نوشت: «نتانیاهو با فریب دولتمردان آمریکایی تنها در جهت نجات خود از زندان و حفظ بقای سیاسیاش به جنگ در غزه ادامه میدهد اما نتیجه این اقدامات تنها شکست اسرائیل و منفورتر شدن هر چه بیشتر در عرصه بینالملل خواهد بود.»
«عبدالباری عطوان» تحلیلگر جهان عرب با اشاره به گسترش دامنه اعتراضات در اراضی اشغالی، ۶ دلیل را برای آن برشمرد و افزود که مقاومت با قدرت معجزه آسای بی سابقه خود، نبرد را دنبال میکند.
در حال حاضر رژیم صهیونیستی بیش از همیشه در باتلاق خودساختهای قرار گرفته که عبور از آن بسیار دشوار است.