همواره احتمال حمله آمریکا و اسرائیل به ایران وجود دارد؛ چه نتانیاهو سفر کند و چه سفر نکند، چه رسانهها به آن بپردازند و چه نپردازند.
امنیت و ثبات منطقه، خط قرمز ملتهاست و هیچ پروژهای که با فشار خارجی پیش برود، مشروعیت مردمی نخواهد داشت".جوهره موضوع: رسانه ها دقیق تر بنویسند و بگویند، "کریدور ترامپ" پل صلح نیست "راه نفوذ" در قفقاز است.
برای مقابله با کریدور ترامپ یا همان دالان تورانی ناتو، ایران علاوه بر فرصت بی نظیر همکاری با روسیه و چین، باید بساط شبکه نفوذ در داخل کشور که با ایجاد نبرد ادارکی و شناختی، شائبه پراکنی، ساده سازی فتنه ها و خودمقصر نمایی، مانع اجماع ملی می شوند، جمع کند.
عبدالباری عطوان با اشاره به مصوبه روز سه شنبه دولت لبنان علیه حزب الله مبنی بر مکلف کردن ارتش این کشور برای تهیه طرحی جهت خلع سلاح حزب الله گفت: سخن در اینجا درباره توطئه بزرگ در لبنان است که چه بسا به تجزیه منطقه یا شکست پروژه اسرائیلی و هژمونی آمریکا در منطقه منتهی شود.
دولت ترامپ فرصت بیسابقهای داشت تا ایالات متحده را بهسوی آیندهای بهتر هدایت کند، اما به عقیده استفان والت، استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد، ویژگیهای شخصیتی ترامپ باعث هدر رفتن این فرصت شده است.
در هیاهوی تهدیدهای لحظه آخری تعرفهای و توافقهای تجاری، آمریکاییها یک تصویر بزرگتر را نمیبینند؛ یک تغییر زمینلرزهوار در نظم جهانی در حال وقوع است.
جنگ غزه تحت سلطه دولت افراطی اسرائیل و حماس، به بنبستی انسانی و اخلاقی رسیده است. سیاستهای نتانیاهو، با تشدید گرسنگی و سرکوب، هزاران غیرنظامی را قربانی کرده و کشور را اسیر افراطگرایان ساخته است. حذف نهادهای مستقل و فریب متحدان خارجی، منجر به طولانیترین و مرگبارترین نبرد تاریخ اسرائیل و فلسطین شده است؛ درحالیکه استراتژی محاصره و گرسنگی نه امنیت آورده، نه گروگانها را بازگردانده، بلکه فاجعهای انسانی و حیثیتی رقم زده است.
بسیاری از سوری ها اکنون حسرت روزهای دولت بشار اسد را می خورند و بازگرداندن وحدت و یکپارچگی به سوریه به آرزوئی می ماند که تحقق آن به یک معجزه نیاز دارد.
در این تحلیل به ریشههای تغییر سیاست خارجی آمریکا، نقش سایر قدرتها در این تحول، و جایگاه بریتانیا و برگزیت در این چشمانداز نوین توجه خواهد شد و در نهایت، به بررسی منافع آمریکا در هر دو نظم و تمایل این کشور به تغییر احتمالی روند موجود میپردازد.
اروپا، در مقام یک بازیگر جمعی و در عین حال متکثر، دارای لایههایی از خودمختاری راهبردی مشروط (Conditional Strategic Autonomy) است. این بدان معناست که کشورهای کلیدی اروپایی مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا میتوانند در برخی حوزهها مانند تغییرات اقلیمی، تجارت، فناوری یا سیاستهای منطقهای، مواضعی مستقل از آمریکا اتخاذ کنند، اما در حوزههایی مانند امنیت بینالملل، تحریمهای ثانویه یا توازن نظامی، همچنان همراستا با واشنگتن عمل میکنند.
اروپا، از نظر استراتژیک، در حال یک پوستاندازی جدی و قابل ملاحظه است. چگونه میتوان ماهیت این پوست اندازی استراتژیک و هویت جدید امنیتی اروپا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟