در پی به قدرت رسیدن مجدد ترامپ دوباره با این بحث که آیا نظم بینالمللی جدیدی در حال شکلگرفتن است، مواجه شدهایم. اقدامات ترامپ در فاصلهگرفتن از تعهدات امنیتی در قبال متحدان اروپایی، نزدیکشدن به روسیه و نظامهای اقتدارگرا و نیز راهانداختن نوعی جنگ تجاری و... بار دیگر بحث درباره شکلگیری یک نظم بینالمللی جدید را به میان آورده است.
بسیاری از کارشناسان حوزه آمریکا، سیاست خارجی ترامپ را همراه با ابهام و پیچیدگی توصیف میکنند. نگاهی به اظهارات ترامپ در قبال چین و روسیه، بهویژه جنگ اوکراین، نمایانگر این ابهام است. با این همه، سیاست خارجی ترامپ در قبال خاورمیانه تقریبا روشن است و در طیف گسترده مسائل خاورمیانه، رویکرد ترامپ نسبت به جنگ غزه، پیمان ابراهیم و مسئله ایران بیش از هر موضوع دیگری شفافتر است.
به دولتهای منطقه یادآوری میکنم که بترسند از روزی که هر بلایی سر سوریه آمده توسط تروریستهایی دیگر که راهی انحرافی را به نام اسلام در پیش گرفته اند بر سر آنها نیز بیاید. در آن روز پشیمانی برایشان سودی نخواهد داشت. به دوستان خود در ترکیه میگوییم که هر نوع کمک به آتش افروزی به سرعت گریبان آنها را خواهد گرفت لذا قدری اندیشه کرده و به سرنوشت خائنان به مردم مسلمان منطقه فکر کنند و به جای اعتماد به نیروهای بیرون از منطقه و بیگانگان غربی در کنار مسلمانان باشند.
پروژه ترکی مهندسی خاورمیانه متضمن ترکیبی از ژئوپلتیک، تاریخ، آرزوهای فردی رهبران، شرایط متحول منطقهای و احساسات پیچیده و پرلایه است.
تحولات اخیر در سوریه، بار دیگر ویژگی بحرانزایی منطقه غرب آسیا را پدیدار کرد. در طول تاریخ، این منطقه از جهان(البته با تغییراتی در سرزمین) به طرز آشکاری، کانون زایش بحرانهای تاثیرگذار بوده است؛ طوری که پس از قرن ها می توان گفت مولفه بحران زایی، به یکی از صفات تفکیک ناپذیر غرب آسیا تبدیل شده است.
هنوز زود است که بتوانیم درباره آرایش جدید صحنه خاورمیانه از جمله شامات با اطمینان سخنی بگوییم. ولی با وجود انتقادات و گلایه هایی که ایران و ترکیه در روزهای اخیر از یکدیگر داشته اند هنوز سوریه و حفظ تمامیت ارضی و ایجاد یک حاکمیت ملی قوی میتواند موضوع مذاکره و همکاری ایران و ترکیه باشد.
با توجه به این که شرایط کاملا عوض شده است و وزارت خارجه هم اعلام کرده که فعلا قصد دارد روابط را در سطح کاردار برقرار کند، بهتر است که کادر دیپلماتیک اصلی کشورمان تغییر کند. با توجه به نقش فعال ایران در حفظ اسد در قدرت و این که کادر سیاسی ایران در سوریه نیز در همین زمینه فعالیت میکرده، اگر کادر دیپلماتیک کشور را در این کشور تغییر دهیم، این پیام مثبت را خواهیم داد که نمیخواهیم دخالتی در امور داشته باشیم به جز این که روابط دیپلماتیک عادی را میخواهیم.
پس از طوفان الاقصی یکی از اصلیترین همراهان و حامیان جبهه مقاومت حوثیها و یمنیها بودند که طی حدود ۱۵ ماه اخیر با تمام توان و ظرفیت خود برای آسیب رساندن به رژیم صهیونیستی استفاده کردند و همین باعث حب و بغض رژیم صهیونیستی علیه یکنی ها شده است.
جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهای ذینفوذ و نزدیک کشور سوریه در سال های گذشته بوده و طبعا با شرایط پیش آمده نظاره گر تحولاتی است که در این حوزه در حال رخ دادن است.
سقوط بشار اسد به درسی مستقیم اشاره دارد: ضعف فزاینده روسیه. مسکو بیش از نیم قرن حامی سوریه بوده است. سوریه آخرین مشتری بزرگ روسیه در خاورمیانه بود. مسکو در دهه گذشته مقادیر زیادی خون و ثروت صرف حمایت از اسد کرده بود. از دست دادن آن موقعیت به معنای تبدیل شدن به چیزی است که باراک اوباما با تحقیر به آن اشاره کرده بود؛ "قدرت منطقهای.
هیچ کشوری در خاورمیانه بیشتر از سوریه منفجر نمیشود. هرچه در سوریه اتفاق بیفتد، در سوریه نمیماند. به این دلیل که سوریه هم به عنوان یک عنصر کلیدی و هم به عنوان یک میکروکوزم (نمونه کوچک شده) از کل خاورمیانه عمل میکند. به عنوان یک عنصر کلیدی، وقتی فرو میریزد، اثرات آن در تمام جهات پخش میشود.