دونالد ترامپ با سفر به آلاسکا برای دیدار با ولادیمیر پوتین، به اولتیما توله خود رسید؛ نقطه نهایی یک رؤیای سیاست خارجی.
رقابت میان ایران و ترکیه بر سر سوریه چالشها و فرصتهایی برای ایران ایجاد میکند تا خود را با نفوذ روزافزون ترکیه در منطقه تطبیق دهد.
سیاست خارجی ترامپ، ترکیبی از غرور، تهدید و واکنشهای غریزی است که نهتنها رهبران جهان، بلکه مشاوران نزدیک او را نیز در مدیریت بحرانها سردرگم کرده است. نامهنگاری با رهبر ایران، اظهارات متناقض درباره جنگ یا توافق و بحرانهای داخلی اسرائیل همگی نشان میدهند که جهان بار دیگر در آستانه آشوبی ناشی از بیثباتی تصمیمگیری در کاخ سفید قرار گرفته است؛ آشوبی که ممکن است تبعاتی جبرانناپذیر داشته باشد.
به نظر میرسد که جز همان دعوت به مذاکره، رئیس جمهور آمریکا هیچ برنامه عملی مشخصی در پرونده ایران ندارد. او همچنین در سال ۲۰۱۸ از توافق اولیه هستهای خارج شد، بدون آنکه برنامهای برای روز بعد داشته باشد.»
کارشناسان برجسته اندیشکده چتمهاوس در میزگردی با عنوان «آیا تعرفههای ترامپ پایان روند جهانیشدن است؟» درباره تبعات سنگین تصمیمات اخیر کاخ سفید هشدار داده و اعلام کردند که سیاست موسوم به «روز رهایی» دونالد ترامپ نه تنها اقتصاد جهانی، بلکه منافع اقتصادی خود آمریکا را نیز در معرض آسیبهای جدی قرار داده و میتواند به معنای پایان یک دوره از نظم اقتصادی جهانی باشد.
قض آتش بس در غزه از سوی اسرائیل با ترورهای هدفمندی آغاز شد که در آخرین مورد آن نه نفر از کادرهای اصلی حماس، ترور شدند. از افراد ترور شده و تخصص و توانمندی های آنها در ساختار حماس چه می دانیم؟
روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی نوشت: اگر دونالد ترامپ واقعاً قصد دارد توافقی در ارتباط با برنامه هستهای ایران حاصل کند، دولت او باید از مسیر تنشزایی فعلی فاصله بگیرد.
به نظر میرسد برای آمریکا، ترامپ فرد مناسبی برای این لحظه نیست.
اتحاد آمریکا و اسرائیل در این زمینه برای اسرائیل ضروری است. به اعتقاد تل آویو واشینگتن باید از اهرمهای خود – از جمله قدرت نظامی، فشار اقتصادی و نفوذ دیپلماتیک – برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای استفاده کند. این شامل بازگرداندن سیاست "فشار حداکثری"، تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه و حمایت بیقید و شرط از اسرائیل در صورت اقدام نظامی است. در غیر این صورت، خطر یک درگیری گستردهتر در خاورمیانه افزایش مییابد که میتواند پای قدرتهای جهانی را نیز به میدان بکشد.
رسوایی امنیتی «سیگنالگیت» چهره واقعی دولت ترامپ را آشکار ساخت؛ دولتی گرفتار هرجومرج، وفاداری کورکورانه و فقدان تخصص. افشای مکالمات فوقمحرمانه مقامات ارشد نهتنها امنیت ملی آمریکا را به خطر انداخت، بلکه اعتماد متحدان و اعتبار جهانی این کشور را نیز تضعیف کرد. اکنون دولت ترامپ، بهجای رهبری باثبات، نماد آشفتگی و بیکفایتی در ساختار سیاسی ایالات متحده و تهدیدی برای نظم بینالملل به شمار میرود.
از منظر اقتصادی، ادعاهای ترامپ بیپایه و گمراهکنندهاند. او بارها تأکید کرده که تعرفهها ابزاری ضروری برای بستن کسری تراز تجاری ایالات متحدهاند؛ چراکه بهزعم او، این کسری معادل «انتقال ثروت» از آمریکاییها به خارجیهاست. اما هر اقتصاددان صادق و مستقلی بهروشنی خواهد گفت که چنین برداشتی نهتنها سادهانگارانه، بلکه نادرست است. واقعیت آن است که کسری تجاری آمریکا ریشه در یک حقیقت ساختاری دارد: آمریکاییها بهطور مزمن کمتر از آنچه اقتصادشان سرمایهگذاری میطلبد، پسانداز میکنند؛ و این شکاف، با ورود سرمایه خارجی جبران میشود؛ پدیدهای که دهههاست وجود دارد، بیآنکه مانعی برای پیشتازی اقتصاد آمریکا نسبت به سایر اعضای گروه هفت باشد.