وزارت امور خارجه کشورمان با انتشار بیانیهای اعلام کرد: ایران ضمن تاکید بر تعهد به مسیر دیپلماسی و اعلام آمادگی برای ادامه مذاکرات، به هیچ عنوان رویکردهای مبتنی بر تهدید و فشار را که همگی بر خلاف اصول منشور ملل متحد و حقوق بینالملل بوده، برنمیتابد.
از منظر اقتصادی، ادعاهای ترامپ بیپایه و گمراهکنندهاند. او بارها تأکید کرده که تعرفهها ابزاری ضروری برای بستن کسری تراز تجاری ایالات متحدهاند؛ چراکه بهزعم او، این کسری معادل «انتقال ثروت» از آمریکاییها به خارجیهاست. اما هر اقتصاددان صادق و مستقلی بهروشنی خواهد گفت که چنین برداشتی نهتنها سادهانگارانه، بلکه نادرست است. واقعیت آن است که کسری تجاری آمریکا ریشه در یک حقیقت ساختاری دارد: آمریکاییها بهطور مزمن کمتر از آنچه اقتصادشان سرمایهگذاری میطلبد، پسانداز میکنند؛ و این شکاف، با ورود سرمایه خارجی جبران میشود؛ پدیدهای که دهههاست وجود دارد، بیآنکه مانعی برای پیشتازی اقتصاد آمریکا نسبت به سایر اعضای گروه هفت باشد.
واشنگتن با محدود کردن ایران، یکی از شرکای کلیدی چین در زمینه انرژی را تضعیف می کند و نفوذ پکن را در منطقه ای که برای برنامه های طرح کمربند و جاده اش حیاتی است، محدود می کند.
در خاورمیانه یک نظم جدید در حال ظهور است.
از اروپای شرقی تا آسیای شرقی، قدرتهای بازنگریطلب به دنبال تغییرات چشمگیر در توازن جهانی قدرت هستند.
بی ان ای نوشت: با توجه به افزایش فشارهای ایالات متحده علیه ایران در روزهای اخیر و تهدید دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به حمله نظامی به مواضع ایران، اقدام سریع روسیه برای پیشبرد تصویب این معاهده تلاشی آشکار برای جلوگیری از اقدامات تهاجمی احتمالی واشنگتن علیه ایران تلقی میشود.
ترامپ از زمان روی کار آمدنش در ژانویه، موضع ایالات متحده نسبت به روسیه را به سمت رویکردی آشتیجویانهتر سوق داده است.
به نوشته فایننشال تایمز، چالش اصلی برای تهران این است که بفهمد ترامپ دقیقاً چه نوع توافقی را میپذیرد: آیا هدف او دستیابی به یک توافق دوطرفه قابل قبول است تا بتواند ادعا کند که یک بحران جهانی را حل کرده، یا اینکه بهدنبال تسلیم کامل ایران است؟
موفقیت دستور کار «اول آمریکا» بهطرز متناقضی باعث کاهش قدرت ایالات متحده در توازن قدرت جهانی خواهد شد.
در شرایطی که آمریکا، بهویژه در دوران ترامپ، بهتدریج از تعهدات امنیتی خود در قبال اروپا عقبنشینی کرده و به روسیه نزدیکتر شده، قاره سبز با تهدیدی راهبردی و خلأ دفاعی روبهروست. وابستگی تاریخی اروپا به واشنگتن، آن را در برابر تحولات جدید آسیبپذیر کرده است. اکنون، زمان آن فرا رسیده که اروپا استقلال دفاعی و تفکر راهبردی خود را بازسازی کند و مسئولیت امنیت، آزادی و آیندهاش را به دست گیرد.
پس از فروپاشی شوروی، غرب تلاش کرد روسیه را در نظم جهانی ادغام کند، اما پوتین با رویکردی تهاجمی و جاهطلبانه بهدنبال احیای امپراتوری تزاری برآمد. او با سرکوب داخلی، دخالت در کشورهای همسایه و حمله به اوکراین، علیه نظم لیبرال جهانی ایستاد. در این میان، عقبنشینی آمریکا در دوره ترامپ و مواضع همدلانه با کرملین، نهتنها وحدت غرب را تضعیف کرد، بلکه مشروعیت جهانی دموکراسی را به چالش کشید.