چرا کشورها دیگر به مذاکرات خلع سلاح اعتماد ندارند؟
  • تیر 20, 1404 ساعت: ۱۷:۱۵
  • شناسه : 96656
    0
    سیاست‌های متناقض غرب به‌ویژه خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام و بی‌عملی در قبال کره شمالی عملاً پیامی آشکار به دولت‌های غیرلیبرال مخابره کرده است: تنها سلاح هسته‌ای می‌تواند ضامن امنیت و مصونیت در برابر مداخله خارجی باشد. تجربه تلخ لیبی و عراق نشان می‌دهد که فقدان بازدارندگی هسته‌ای می‌تواند به تهاجم نظامی یا حتی فروپاشی رژیم منتهی شود. در نتیجه، انتظار می‌رود موج جدیدی از اشاعه هسته‌ای به‌ویژه در جهان غیرغربی به‌زودی شکل گیرد و گسترش یابد.
    پ
    پ

    از اواخر دهه ۱۹۶۰، ایالات متحده و متحدانش سازوکاری قدرتمند برای مهار گسترش سلاح‌های هسته‌ای ایجاد کردند؛ ساختاری که تا امروز به‌عنوان یکی از موفق‌ترین ابتکارات تاریخ معاصر شناخته می‌شود. هشتاد سال پس از آغاز پروژه منهتن، تنها ۹ کشور توانسته‌اند وارد باشگاه هسته‌ای شوند؛ در حالی که پیش‌بینی‌های دوران آغاز جنگ سرد، از هسته‌ای شدن ده‌ها کشور سخن می‌گفت. با این حال، امروز این رژیم کنترل هسته‌ای در آستانه فروپاشی قرار گرفته است و نکته طعنه‌آمیز آنجاست که عامل اصلی این فروریزی، خود غرب است؛ غربی که مسیر و رویکردش به‌طور بنیادین دگرگون شده است.

    درس‌های تلخ تاریخ: بمب اتم تنها سپر واقعی در برابر زورگویی غرب

    در سال‌های اخیر، سه رویداد به‌وضوح اهمیت بازدارندگی هسته‌ای را آشکار ساخته‌اند. نخست، ناکامی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در عملی ساختن تهدید صریح «آتش و خشم» علیه کره شمالی در سال ۲۰۱۷؛ دوم، موفقیت روسیه در کنترل و مهار حمایت‌های غرب از اوکراین پس از سال ۲۰۲۲ با تکیه بر تهدیدات هسته‌ای؛ و سوم، حملات هوایی اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران. واقعیت امروز این است که کشورهایی که سلاح هسته‌ای در اختیار دارند، از مصونیت و احترام ویژه‌ای در برابر مداخلات غربی برخوردارند، در حالی که دولت‌های فاقد این تسلیحات، در معرض فشار و زورگویی قرار می‌گیرند. پیام روشن به دولت‌های مخالف غرب به‌ویژه کشورهایی کوچک این است: تنها دو راه پیش روی آن‌هاست؛ یا باید با تمام توان برای دستیابی به سلاح هسته‌ای تلاش کنند، همان‌گونه که کره شمالی این مسیر را طی کرد یا مثل ایران، آماده بمباران و تهدید دائمی باشند.

    حتی برای کشورهای هسته‌ای غیردموکراتیکی چون روسیه، چین و پاکستان نیز همین قاعده برقرار است: آن‌ها نباید وارد هیچ مذاکره جدی درباره خلع سلاح با غرب شوند، چراکه تهدید هسته‌ای همچنان ابزاری کارآمد است. هیچ تحریم یا مجازات بین‌المللی مرتبط با منع اشاعه، قابل مقایسه با سپر امن و بی‌رقیبی نیست که در اختیار داشتن سلاح هسته‌ای در برابر فشارهای غربی به وجود می‌آورد. اکنون هم اشاعه افقی (افزایش تعداد کشورهای هسته‌ای) و هم اشاعه عمودی (گسترش تسلیحات در میان دارندگان فعلی) به روندهایی محتمل در آینده تبدیل شده‌اند.

    الگوی پیونگ‌یانگ؛ چگونه سلاح هسته‌ای از کره شمالی در برابر غرب محافظت کرد؟

    امروز کره شمالی به الگویی راهبردی برای دولت‌هایی تبدیل شده است که به‌دنبال فرار از تهدیدهای غرب و تضمین امنیت خود هستند. استراتژی این کشور یعنی شتاب بی‌وقفه برای دستیابی به سلاح هسته‌ای، بی‌اعتنا به هر پیامد یا هزینه‌ای بارها کارآمدی‌اش را ثابت کرده است. مذاکره‌کنندگان پیونگ‌یانگ سال‌هاست تأکید دارند که اگر صدام در عراق یا قذافی در لیبی سلاح هسته‌ای در اختیار داشتند، سرنوشت آن‌ها به‌کلی متفاوت می‌بود؛ شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهد این استدلال کاملاً درست است.

    غریزه راهبردی کره شمالی مبتنی بر این باور است که سلاح هسته‌ای بهترین سپر دفاعی در برابر مداخله غرب می باشد و اکنون در سایه جنگ روسیه و اوکراین بار دیگر تقویت شده است. رهبران و تحلیل‌گران غربی اکنون به‌روشنی نگران‌اند که حمایت بی‌قید و شرط ناتو از اوکراین، ممکن است روسیه را به سوی استفاده از تسلیحات هسته‌ای سوق دهد. همین هراس، سبب شده کمک‌های غرب به اوکراین بسیار محتاطانه‌تر و محدودتر از آن چیزی باشد که در غیاب تهدید هسته‌ای می‌توانست رقم بخورد. هرچند پوتین در سه سال گذشته تهدیدهای هسته‌ای خود را عملی نکرده و بیشتر به بلوف بسنده کرده، اما ترامپ حتی تا آنجا پیش رفت که رئیس‌جمهور اوکراین را به «قمار با جنگ جهانی سوم» متهم کرد.

    حملات هوایی اخیر اسرائیل به ایران نیز همان منطق تلویحی کره شمالی را تقویت کرد: درست مانند آنچه در عراق و لیبی رخ داد، اگر ایران پیش‌تر به آستانه هسته‌ای رسیده بود، بعید بود هدف حمله نظامی قرار گیرد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، به‌صراحت اذعان کرده که هدف اصلی این حملات، عقب راندن برنامه هسته‌ای ایران بوده است. امتناع ترامپ از حمله به کره شمالی، راهبرد سرسختانه و شتابان پیونگ‌یانگ برای دستیابی به بمب اتم و مقاومت پیگیر در برابر هر مذاکره‌ای درباره خلع سلاح را تصمیمی هوشمندانه جلوه می‌دهد.

    در نقطه مقابل، رفتار ایران که با حسن‌نیت وارد مذاکرات هسته‌ای با غرب شد، حالا تا حد زیادی ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد. ایران در سال ۲۰۱۵ توافق برجام را با آمریکا و قدرت‌های جهانی امضا کرد؛ توافقی که برنامه هسته‌ای ایران را محدود به اهداف غیرنظامی ساخت و در عوض، تعلیق تحریم‌ها را به همراه داشت. تهران به تعهداتش وفادار ماند و با بازرسی‌های گسترده بین‌المللی موافقت کرد؛ امتیازی که کره شمالی هیچ‌گاه نپذیرفت.

    برجام بی‌تردید بهترین توافقی بود که آمریکا و اسرائیل می‌توانستند بدون توسل به گزینه نظامی و تحمل هزینه‌های سنگین، با ایران امضا کنند. مهم‌تر از همه، این توافق پیامی روشن برای سایر کشورهای غیرلیبرال اما فاقد سلاح هسته‌ای ارسال می‌کرد: لازم نیست راه کره شمالی را بروید؛ واشنگتن آماده مذاکره جدی است و راه دیپلماسی همچنان باز است. اما دونالد ترامپ، آمریکا را به طور یک‌جانبه از برجام خارج کرد، تحریم‌ها بازگشت و ایران بیش از گذشته به سوی روسیه و چین گرایش یافت. در ادامه، تهران تعهدات خود را ذیل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کنار گذاشت و سرانجام هدف حمله اسرائیل قرار گرفت. امروز شاید در تهران این احساس تقویت شده باشد که ای‌کاش همان مسیر کره شمالی را انتخاب می‌کرد.

    چمن‌زنی هسته‌ای؛ سناریوی خطرناک حمله‌های دوره‌ای به تاسیسات اتمی ایران

    تنها یک دهه پیش، ایران آمادگی کامل خود را برای مذاکره اعلام کرده بود و به‌صراحت می‌گفت که در ازای دریافت تضمین‌های معتبر از غرب، حاضر است برنامه هسته‌ای‌اش را محدود سازد. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد ایران تا پیش از خروج آمریکا از برجام، نه‌تنها به تعهدات خود پایبند بود بلکه هیچ تلاشی برای تولید سلاح هسته‌ای انجام نداده بود؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان بر آن تأکید دارند.

    اما با کنار گذاشتن مسیر مذاکره و پافشاری ایالات متحده و متحدانش بر نابودی کامل هر نوع برنامه هسته‌ای؛ حتی طرح‌های صرفاً صلح‌آمیز و آن هم با توسل به زور، پیام آشکاری به دیگر حکومت‌های غیردموکراتیک جهان ارسال شد: اگر هنوز سلاح هسته‌ای ندارید، باید برای دستیابی به آن تلاش کنید؛ و اگر این سلاح را دارید، تحت هیچ شرایطی به مذاکرات کنترل تسلیحات تن ندهید. اکنون به نظر می‌رسد ایران نیز پس از پایان بحران کنونی، بار دیگر به سوی مسیر هسته‌ای شدن گام برخواهد داشت.

    امروز، ایران جدی‌ترین گزینه برای پیوستن به باشگاه هسته‌ای به شمار می‌رود. ارزیابی‌های اولیه حاکی از آن است که حملات هوایی آمریکا و اسرائیل، صرفاً توانسته برنامه هسته‌ای ایران را برای چند ماه عقب بیندازد. بدعهدی ترامپ در مذاکرات پیشین، بدون تردید جسارت نیروهای رادیکال ایرانی را برای پیگیری مصمم‌تر مسیر هسته‌ای افزایش داده است. این چرخه می‌تواند ایالات متحده و اسرائیل را وارد روندی تکرارشونده کند؛ به این معنا که ناچار شوند هر چند سال یک‌بار، با حملات نظامی، ایران را از آستانه هسته‌ای دور نگاه دارند؛ رویکردی که در محافل راهبردی به «چمن زنی» شهرت یافته است.

    درس خونین قذافی و صدام به رهبران جهان: یا بمب بسازید یا نابود شوید

    با این حال، آنچه نگران‌کننده است این است که هر دولت ناراضی از نظم مورد نظر غرب، ممکن است در صورت فروپاشی یا رادیکالیزه شدن، بار دیگر گزینه هسته‌ای را برای تضمین بقای خود مطرح کند. گذشته از عراق، لیبی و سوریه که هم‌اکنون نیز با دولت‌هایی بی‌ثبات دست‌وپنجه نرم می‌کنند کشورهایی مانند مصر، عربستان سعودی یا حتی ترکیه هم، در صورت تغییر مسیر سیاسی، می‌توانند به نامزدهای بالقوه جدید هسته‌ای تبدیل شوند. علاوه بر این، تشدید جنگ سرد میان پکن و واشنگتن این احتمال را افزایش می‌دهد که چین در ادامه حمایت‌هایش از کره شمالی از مشتریان هسته‌ای خود نیز پشتیبانی کند. افزایش نفوذ چین در آفریقا و جنوب شرق آسیا می‌تواند این سناریو را بیش از پیش تقویت کند.

    خبر بد دیگر آن است که دارندگان غیرلیبرال سلاح هسته‌ای مانند پاکستان و کره شمالی، اکنون به‌احتمال زیاد هرگونه تلاش جدی برای خلع سلاح یا کنترل تسلیحات را کاملاً مردود خواهند شمرد. البته حتی پیش از این هم دستیابی به یک توافق جامع در این زمینه بسیار دشوار بود؛ اما زمانی که ایرانِ بدون سلاح هسته‌ای هدف فشار و حمله قرار می‌گیرد، در حالی که کره شمالیِ هسته‌ای مصون مانده است، پیام به‌روشنی به سراسر جهان مخابره می‌شود: «سلاح‌های بیشتری بسازید و هرگونه توافق یا بازرسی را کنار بگذارید.»

    در نهایت، با شدت گرفتن رقابت هسته‌ای میان کره شمالی و پاکستان، این کشورها احتمالاً همسایگان دموکرات خود را نیز تحت فشار قرار خواهند داد تا اگر تاکنون غیرهسته‌ای بوده‌اند (مانند کره جنوبی)، به سمت ساخت بمب اتم حرکت کنند یا اگر خود صاحب سلاح هسته‌ای هستند (مانند هند)، زرادخانه‌های خود را توسعه دهند.

    در حال حاضر این بحران محدود باقی مانده است؛ اما با کنار گذاشتن سیاست کنترل اشاعه و جایگزینی آن با راهبرد مقابله مستقیم و نظامی علیه تکثیر تسلیحات، ایالات متحده ناخواسته خود را در جایگاه «پلیس هسته‌ای» نیمه‌دائمی در بخش بزرگی از جهان جنوب قرار داده است. اگر هر یک از اقتصادهای متوسط و غیرغربی جهان به سمت یک رژیم غیرلیبرال سوق پیدا کند، غرب باید خود را برای ظهور یک «دونده هسته‌ای» جدید آماده کند؛ چرا که چنین رژیم‌هایی نه به مذاکره با غرب اعتماد خواهند داشت و نه به تضمین‌های امنیتی آن دل‌خوش خواهند بود. برای نمونه، اگر روزی اسلام‌گرایان مخالف که سال‌ها برای سرنگونی سلطنت سعودی تلاش کرده‌اند به قدرت برسند و تصمیم بگیرند «بمب سنی» بسازند، چه رخ خواهد داد؟

    همان‌طور که ویپین نارنگ و پرانای ودی اخیراً هشدار داده‌اند، به نظر می‌رسد موج تازه‌ای از اشاعه هسته‌ای در راه است؛ و طنز تلخ ماجرا اینکه این موج، برخاسته از سیاست‌ها و اقدامات خود غرب است. کمک‌های محدود و کند به اوکراین به دلیل تهدیدات تهی پوتین و امتناع ترامپ از اقدام نظامی علیه کره شمالی، قدرت بازدارندگی سلاح هسته‌ای را برای دولت‌های کوچک و آسیب‌پذیر سرکش، بیش از هر زمان دیگری آشکار ساخته است.

    در نقطه مقابل، حملات هوایی اسرائیل به ایران نیز در امتداد سرنوشت خونین صدام و قذافی پیامی واضح به همه کشورهایی که در تقابل با غرب قرار دارند مخابره کرده است: هسته‌ای نبودن، می‌تواند به بهایی بسیار سنگین تمام شود. در مجموع، باید انتظار داشت که رژیم‌های غیرلیبرال و ضدغربی در سراسر جهان، همین پیام را با وضوح دریابند و با جدیت بیشتری در مسیر هسته‌ای شدن گام بردارند.

    منبع: فرارو به نقل از فارن پالسی

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.