روسیه با موجهای انبوه پهپادهای ارزانقیمت، الگوی نبرد را به جنگی فرسایشی تبدیل کرده است. حمله ۸۶۰ فروندی سپتامبر و نفوذ پهپادها به لهستان و رومانی، دامنه تهدید را فرامنطقهای کرده است. برتری هزینهای پهپادهای ۲۰ تا ۵۰ هزار دلاری در برابر رهگیریهای میلیوندلاری، توازن را برهم زده است. اوکراین با ارتش پهپادها و سامانههای نوین دفاعی واکنش نشان داده است. غرب ناگزیر به بازنگری دفاع هوایی و بازتعریف سازوکارهای اقتصادی–نظامی شده است.
بیش از یک قرن است که روسیه بهطور جزیره «ورانگل» را که آمریکا آن را بخشی از قلمرو قطب شمال خود میداند، اشغال کرده و اکنون آن را به یک پایگاه نظامی مستحکم تبدیل کرده است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با در آغوش گرفتن پاکستان پس از درگیری آن کشور با هند در ماه مه و سپس اعمال تعرفههایی بالاتر از تعرفههای چین علیه هند، ۲۵ سال دیپلماسی را بر باد داده است.
آمریکا قصد تمدید کمکهای امنیتی به کشورهای شرق اروپا را پس از سال میلادی آینده ندارد.
در ۲۸ مه ۲۰۲۵، اتحادیه اروپا از یک استراتژی بسیار مورد نیاز برای دریای سیاه رونمایی کرد و سرانجام به رسمیت شناختن اهمیت ژئوپلیتیکی حیاتی منطقه و ضرورت داشتن یک استراتژی بلندمدت برای مقابله با تجاوز روسیه اشاره کرد که مدتها به تعویق افتاده بود. کایا کالاس، معاون رئیس کمیسیون اروپا، در اظهارات خود اذعان کرد که «امنیت دریای سیاه برای امنیت اروپا نیز حیاتی است.»
در درگیریهای اخیر میان یمن و رژیم صهیونیستی، جنبش مقاومت با پرتاب موشکها و اقدامات نمادین، قدرت و اتحاد خود را در منطقه به نمایش گذاشته و رژیم اشغالگر را در برابر چالشی بیسابقه قرار داده است.
با تضعیف فرصتهای دیپلماتیک و تشدید موانع سیاسی و میدانی، بحث «چرا» و «چگونه»ی تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی، نه فقط برای فلسطینیها بلکه به شکلی واقعگرایانه، برای منافع بلندمدت اسرائیل نیز موضوعی ضروری است.
ارتشهای غربی شاید هنوز از نظر عملیاتی برتری داشته باشند، اما تردیدی نیست که چین میخواهد نشان دهد بهسرعت در حال نزدیک شدن به آنها است.
خبرها حاکی از آن است برگزاری اجلاس شانگهای و رژه نظامی چین سبب خشم ترامپ شده است.
رژه بزرگ چین در پکن نه تنها نمایش قدرت نظامی بود، بلکه به صحنهای برای نمایش اتحاد سیاسی میان چین، روسیه و کره شمالی تبدیل شد؛ رویدادی که سلطهجویی غرب را آشکارا به چالش کشید.
رسانه آمریکایی مینویسد، بحران سیاسی و اقتصادی فرانسه به مرحلهای رسیده که حتی استعفای ماکرون هم کارگشا نخواهد بود. بنبست پارلمانی، نارضایتی اجتماعی و خطر بحران بدهی، «جمهوری پنجم» را فلج کرده و آینده سیاسی این کشور را مبهم ساخته است.